Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to be of the opinion that ...
به این عقیده باشند که ...
Other Matches
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
arrays
می باشند
the like of you
باشند
array
می باشند
shearling
چیده باشند
implication
B درست باشند
implications
B درست باشند
inclusion
B درست باشند
to be tuned in to a channel
کانالی را گرفته باشند
thoughts
عقیده
opinion
عقیده
doctrine
عقیده
creedless
بی عقیده
concept
عقیده
advice
عقیده
doctrines
عقیده
thought
عقیده
creed
عقیده
creeds
عقیده
impression
عقیده
impressions
عقیده
viewpoint
عقیده
viewpoints
عقیده
concepts
عقیده
faiths
عقیده
faith
عقیده
belief
عقیده
credos
عقیده
credo
عقیده
tenet
عقیده
opinions
عقیده
ideas
عقیده ها
idea
عقیده
internal conception
عقیده
conception
عقیده
brainchild
عقیده
i am not of his mind
با او هم عقیده
concepts
عقیده ها
ism
عقیده
cradle scythe
داسی که درچهارچوب کارگذاشته باشند
draught beer
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
beer on draught
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
dogmas
عقیده دینی
counterview
عقیده مخالف
cogency
قدرت عقیده
dogma
عقیده دینی
irreconcilableness
سختی در عقیده
having
عقیده داشتن
outside opinion
عقیده مردم
impression
عقیده خیال
coniviction
عقیده اطمینان
dissension
اختلاف عقیده
espouse
عقیده داشتن به
espoused
عقیده داشتن به
espouses
عقیده داشتن به
espousing
عقیده داشتن به
conviction
عقیده محکم
swear by
عقیده زیادداشتن به
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
the belief that
با این عقیده که
Marxism
عقیده مارکس
have
عقیده داشتن
impressions
عقیده خیال
irreconcilability
سختی در عقیده
i maintain
بر این عقیده ام که ...
i maintain
عقیده دارم که ...
pythagoreanism
عقیده به تناسخ
to agree in opinion
هم عقیده بودن
turnabouts
تغییر عقیده
turnabout
تغییر عقیده
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
abjuration
ترک عقیده
theosophism
عقیده به عرفان
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
suggestion
افهار عقیده
my sentiment toward him
عقیده من درباره او
folkway
عقیده عامه
fortuitism
عقیده به اتفاق
hit off
هم عقیده شدن
freedom of belief
ازادی عقیده
convictions
عقیده محکم
to think
[of]
عقیده داشتن
suggestions
افهار عقیده
divarication
اختلاف عقیده
errors
عقیده نادرست
view
نظریه عقیده
viewed
نظریه عقیده
error
عقیده نادرست
viewing
نظریه عقیده
views
نظریه عقیده
tradition
عقیده رایج
hippocras
شرابی که بان ادویه زده باشند
covenantee
کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
pinole
ارد ذرت بو داده که با شکرامیخته باشند
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
parallels
اگر به توجه نیاز داشته باشند
asylee
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
velvet powdered with pearls
مخملی که روی انرابادانههای مرواریداراسته باشند
floating harbour
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
parallelled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
parallelling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
picked quarrel
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
parallel
اگر به توجه نیاز داشته باشند
as like as two peas
مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
paralleled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
paralleling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
pronouncements
افهار عقیده رسمی
pronouncement
افهار عقیده رسمی
irrationalism
عقیده نامعقول یا چرند
karaism
عقیده به نص تورات رداحادیث
synecologic
دارای عقیده به استمرار
i was under theimpression that
به این عقیده بودم که ...
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
soft shell
دارای عقیده معتدل
make a suggestion
افهار عقیده کردن
express an opinion
افهار عقیده کردن
opine
افهار عقیده کردن
dissentient
مخالف عقیده اکثریت
pass an opinion
افهار عقیده کردن
self expressive
پافشار در عقیده خود
liberty of conscience
ازادی عقیده یا فکر
john's own opinion
عقیده خود جان
pass an opnion
افهار عقیده کردن
orthodox
دارای عقیده درست
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
change of heart
<idiom>
تغیر عقیده دادن
epicure
پیرو عقیده اپیکور
veer
تغییر عقیده دادن
Difference of opinion (in taste).
اختلا ف عقیده ( سلیقه )
article of faith
اعتقاد و عقیده باطنی
suggestions
افهار عقیده پیشنهاد
suggestion
افهار عقیده پیشنهاد
epicures
پیرو عقیده اپیکور
dissent
اختلاف عقیده داشتن
I find it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
tradition
عقیده موروثی عرف
I think it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
observed
افهار عقیده کردن
to venture an opinion
جسارتاافهار عقیده کردن
to cherish an opinion
عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
to change one's tune
تغییر عقیده دادن
persuasion
اطمینان عقیده دینی
observe
افهار عقیده کردن
veers
تغییر عقیده دادن
veered
تغییر عقیده دادن
dissented
اختلاف عقیده داشتن
dissents
اختلاف عقیده داشتن
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
persuasions
اطمینان عقیده دینی
suggests
افهار عقیده کردن
pronounce
افهار عقیده کردن
observing
افهار عقیده کردن
differences of opinion
اختلاف عقیده
[نظر]
pronounces
افهار عقیده کردن
suggest
افهار عقیده کردن
observes
افهار عقیده کردن
suggested
افهار عقیده کردن
suggesting
افهار عقیده کردن
octet
گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
duett
قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
theocracy
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
lateral route
جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
theocracies
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
funded debt
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
like two peas in a pod
<idiom>
مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
mixed marriage
پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
sparse array
ارایهای که در ان اکثرورودی ها دارای مقدار صفرمی باشند
corporative state
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
perfunctoriness
چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
The applicants must be above
[over]
the age of 18.
متقاضیان بایستی از هجده سال به بالا باشند
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
wrongheaded
لجباز در عقیده و عمل سرسخت
apostasy
ترک عقیده برگشتگی از دین
his f. opinion
عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
four freedoms
ازادی در نطق و بیان عقیده
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
social minded
دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
upset the applecart
<idiom>
خراب شدن عقیده ونظر
to be under the i. ihat...
براین عقیده یا خیال بودن
to believe in palmistry
بکف بینی عقیده داشتن
persuasion
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
extremism
افراط کاری عقیده افراطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com