Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (14 milliseconds)
English	Persian
debunk	به سخره گرفتن
Other Matches
requisitions	سخره
corvee	سخره
impressment	سخره
requisitioning	سخره
requisitioned	سخره
requisition	سخره
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
take	گرفتن
indwell	جا گرفتن
retaking	پس گرفتن
takes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
pushing	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
false grip	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
retakes	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
retake	پس گرفتن
get	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
to hunt out	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
accompany	دم گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
overtakes	گرفتن
capture	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
wed	گرفتن
holds	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
puddle	گل گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
obturate	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
To go bad and stink.	بو گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
break out	در گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to catch on	گرفتن
puddles	گل گرفتن
renovating	از سر گرفتن
detracted	گرفتن
encumbering	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
encumbered	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumber	گرفتن
to shut off	را گرفتن
to take up	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
nail	گرفتن
detracting	گرفتن
accustom	خو گرفتن
detracts	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
catch on	گرفتن
encumbers	گرفتن
tong	گرفتن
grab	گرفتن
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
skims	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
grabs	گرفتن
skim	کف گرفتن از
to station oneself	جا گرفتن
grabbed	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
to whisk away or off	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
hold	گرفتن
nailed	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
deglutinate	گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
renovate	از سر گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
to lay a wager	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
renovates	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
detract	گرفتن
wive	زن گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
nails	گرفتن
devest	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accomplishing	صورت گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
accomplishes	صورت گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
scallop	حلزون گرفتن
snare	با تله گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
celebrates	یادبود گرفتن
to take example	سرمشق گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
to split the d.	میانه را گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
snares	با تله گرفتن
snatches	گرفتن مقدار کم
celebrate	یادبود گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
to stand a. off	کناره گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com