Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
Other Matches
disquiet
ناراحت کردن اسوده نگذاشتن
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
inattention
محل نگذاشتن
To ignore some one completely . To treat someone with utmost contempt .
به کسی محل سگ نگذاشتن
to exclude doubt
جای تردید باقی نگذاشتن
to disturb any one's privacy
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
localism
ایین محلی علاقه محلی
lock up
در محلی محصور کردن
locked up
در محلی محصور کردن
traject
از محلی عبور کردن
localising
محلی کردن موضعی ساختن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
localises
محلی کردن موضعی ساختن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to treat somebody as if they weren't there
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
Cambridge ring
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
sympatry
هم محلی
locals
محلی
autochthon
محلی
domestic
محلی
vernacular
محلی
vernaculars
محلی
local line
خط محلی
natives
محلی
regional
<adj.>
محلی
occupation crossing
پل محلی
local
محلی
local
<adj.>
محلی
regional
محلی
regionally
محلی
residential
محلی
autochthonous
محلی
topical
محلی
parochial
محلی
native
محلی
local loop
حلقه محلی
local mode
باب محلی
provincial road
جاده محلی
local procurement
خرید محلی
local network
شبکه محلی
local paper
روزنامه محلی
regional purchase
خرید محلی
local norm
هنجار محلی
local national
سکنه محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
sepoy
پاسبان محلی
localism
اصطلاح محلی
local variable
متغیر محلی
civil time
ساعت محلی
local terminal
ترمینال محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
local terminal
پایانه محلی
local store
ذخیره محلی
local storage
انباره محلی
parish council
شورای محلی
local security
تامین محلی
local road
راه محلی
local purchase
خرید محلی
local vertical
قائم محلی
ordinance
مقررات محلی
off
از محلی بخارج
local time
زمان محلی
local time
وقت محلی
costume
لباس محلی
costumes
لباس محلی
kangoroo court
دادگاه محلی
provincial
ولایتی محلی
patter
لهجه محلی
pattered
لهجه محلی
ordinances
مقررات محلی
brogue
لهجه محلی
brogues
لهجه محلی
homebred
بازیگر محلی
patters
لهجه محلی
homebrew
بازیگر محلی
place
در محلی گذاردن
pattering
لهجه محلی
indigenous industries
صنایع محلی
legman
خبرنگار محلی
local investigation
تحقیق محلی
local file
فایل محلی
local government
حکومت محلی
local government
حاکم محلی
dialects
زبان محلی
local group
گروه محلی
provincialism
محلی اندیشی
places
در محلی گذاردن
local intelligence
هوش محلی
placing
در محلی گذاردن
dialect
زبان محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local authority
انجمن محلی
local area network
شبکه محلی
territorial
محلی منطقهای
local center
مرکز محلی
local circuit
مدار محلی
local currency
پول محلی
local echo
پژواک محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
district call box
جعبه خبر محلی
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
emplace
در محلی قرار دادن
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
locals
داخلی اخبار محلی
local
داخلی اخبار محلی
To keep away from a place.
از محلی دور شدن
getup
<idiom>
لباس محلی پوشیدن
local warning
اعلام خطر محلی
overwrite
بالای محلی نوشتن
overwrite
نوشته داده در محلی
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
grass roots
اجتماع محلی منشاء
local exchange
ردوبدل کننده محلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local area network
شبکه ناحیه محلی
take it out on
<idiom>
بی محلی به خاطر عصبانیت
square dance
رقص محلی امریکا
decentralize
حکومت محلی دادن
vernacularism
استعمال زبان محلی
references
دستیابی به محلی در حافظه
decentralizes
حکومت محلی دادن
decentralizing
حکومت محلی دادن
recorder
رئیس دادگاه محلی
reference
دستیابی به محلی در حافظه
rural district council
انجمن محلی زراعی
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
provincialism
گویش یا لهجه محلی
autonomy
استقلال محلی محدود
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
step out
از محلی خارج شدن
somewheres
یک جایی دریک محلی
decentralising
حکومت محلی دادن
decentralises
حکومت محلی دادن
local traffic
رفت و امد محلی
somewhere
یک جایی دریک محلی
recorders
رئیس دادگاه محلی
decentralised
حکومت محلی دادن
sited
محلی که پایه چیزی باشد
zero slot lan
شبکه محلی بدون شکاف
costumier
خیاط لباسهای محلی وویژه
folklike
شبیه افسانه ها وعادات محلی
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
distant
آنچه در محلی قرار دارد
folkish
شبیه افسانه هاوعادات محلی
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
costumiers
خیاط لباسهای محلی وویژه
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
site
محلی که پایه چیزی باشد
map
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
costumer
خیاط لباسهای محلی وویژه
sites
محلی که پایه چیزی باشد
stacks
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
locals
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stacked
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
lan
network Area Local شبکه محلی
nap
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stack
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
out fall
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
sleep out
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
brogan
چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
despatch
عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
bad break
که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
pos
محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
luncheonettes
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
witness stand
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
symbolically
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
colons
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
dispensaries
محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
dispensary
محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
colon
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
symbolic
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
real address
آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com