English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
enunciator بیان کننده اداکننده
Other Matches
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
stater بیان کننده
enunciative بیان کننده
expounder بیان کننده
causal بیان کننده علت
attribute متغیر بیان کننده شکل
attributes متغیر بیان کننده شکل
attributing متغیر بیان کننده شکل
ieee استاندارد بیان کننده اتصالات داده با......... و........
B: بیان کننده دیسک درایو جانبی
enters کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
entered کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enter کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
ieee استاندارد بیان کننده سیستم شبکه اینترنت
femto پیشوندی که بیان کننده یک کوادریلیوم یا یک میلیونیم یک بیلیون میباشد
alphanumeric دادهای که بیان کننده حروف الفبا و اعداد عربی است
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
configured out وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured off وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
audio تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
flags ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
parameters کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
interfaces استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
ethernet مربوط به استاندارد jeee که بیان کننده روش ارسال سیگنال و پروتکلهای شبکه محلی است
vertical سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
ascii رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
integrity حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست
to speak [things indicating something] بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
adaptive channel allocation استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
warn بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
digit نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digits نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
charring نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
filename اسم سه حرفی که به همران اسم فایل بیان کننده نوع استفاده فایل است
column در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
rhetoric علم معانی بیان معانی بیان
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
rhetorically بیان
expressions بیان
choice of words بیان
word choice بیان
wording بیان
dit بیان
locutions بیان
dite بیان
exposition بیان
declarations بیان
expositions بیان
quotation بیان
quotations بیان
expression بیان
locution بیان
interpretation بیان
diction بیان
averment بیان
explication بیان
pronunciations بیان
pronunciation بیان
statement بیان
statements بیان
declaration بیان
wording بیان
interpretations بیان
experssion بیان
recitation بیان
recitations بیان
verbiage [American English] بیان
diction بیان
say so حق بیان
explanation بیان
say so بیان
say-so حق بیان
say-so بیان
explanations بیان
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
anticlimaxes بیان قهقرایی
expressible به بیان درامدنی
simply stated به بیان کوتاه
expressing بیان یا شرح
diction طرز بیان
expresses بیان یا شرح
expressed بیان یا شرح
sweet root شیرین بیان
paradox بیان مغایر
fluidity روانی بیان
fluidity سلاست بیان
imparts بیان کردن
imparting بیان کردن
expessible قابل بیان
inexpressibility بیان ناپذیری
imparted بیان کردن
said بیان شده
declaratory متضمن بیان
express بیان یا شرح
anticlimax بیان قهقرایی
restatement بیان مجدد
restatements بیان مجدد
freedom of experssion ازادی بیان
says بیان کردن
say بیان کردن
account بیان علت
set out بیان کردن
set forth بیان کردن
intonation بیان با الحان
intonations بیان با الحان
paradoxes بیان مغایر
fair spoken خوش بیان
statement بیان وضعیت
statements بیان وضعیت
eloquence علم بیان
tells بیان کردن
apposition عطف بیان
lip سخن بیان
appositive عطف بیان
self-expression بیان حال
to set forth بیان کردن
numbers بیان کیفیت
remark افهار بیان
mouths مدخل بیان
mouthing مدخل بیان
mouthed مدخل بیان
remarking افهار بیان
remarks افهار بیان
formulation بیان ریاضی
shibboleth بیان رایج
mouth مدخل بیان
number بیان کیفیت
licorice شیرین بیان
shibboleths بیان رایج
utter بیان کردن
remarked افهار بیان
voice بیان کردن
telling-off بیان کردن
dictograph بیان نگار
tell بیان کردن
presentment بیان حضور
mentioned <adj.> <past-p.> بیان شده
named <adj.> <past-p.> بیان شده
stated <adj.> <past-p.> بیان شده
impart بیان کردن
liquorice شیرین بیان
termed <adj.> <past-p.> بیان شده
frame بیان کردن
verbalization بیان شفاهی
verbalization بیان کلامی
enigmas رمز بیان مبهم
circumlocution بیان غیر مستقیم
detail یات را بیان کردن
circumlocutions بیان غیر مستقیم
detailing یات را بیان کردن
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
come out with <idiom> بیان کردن ،گفتن
smooth tongued خوش بیان چاپلوس
rhetor اموزگار معانی بیان
riddle تفسیریا بیان کردن
misstate درست بیان نردن
run on بتفصیل بیان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com