Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
Other Matches
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
to go to
رسیدگی کردن انجام دادن
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
rampire
باره
ter
سه باره
rampart
باره
one-off
یک باره
lake rampart
اب باره
in regard to
در باره
in relation to
در باره
one-offs
یک باره
tartar
باره دندان
tartars
باره دندان
regards
باره نسبت
herein
در این باره
on
بالای در باره
one-night stand
برنامهی یک باره
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
Impressionism
در باره ادراک
here
در این باره
regards
بابت باره
regarded
باره نسبت
regarded
بابت باره
regard
باره نسبت
regard
بابت باره
one-night stands
برنامهی یک باره
re order
سفارش دوم باره
aftercrop
حاصل دوم باره
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
rearrngement
ترتیب دوم باره
reapparition
فهور دوم باره
with relation to
نسبت به راجع به در باره
tartarous
دارای باره دندان
countermark
انگ دوم باره
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
for the rest
اما در باره باقی مطالب
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
What do you make of this
[it]
?
نظر شما در باره این چه است؟
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to sputter
[about]
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
vallum
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
probed
رسیدگی
probes
رسیدگی
matureness
رسیدگی
serviced
رسیدگی به
puberty
رسیدگی
service
رسیدگی به
investigation
رسیدگی
probe
رسیدگی
investigations
رسیدگی
inquiries
رسیدگی
adjustments
رسیدگی
verification
رسیدگی
cassation
رسیدگی
attentions
رسیدگی
audit
رسیدگی
examination
رسیدگی
auditing
رسیدگی
audited
رسیدگی
inquiry
رسیدگی
examinations
رسیدگی
controlment
رسیدگی
handling
رسیدگی
ripeness
رسیدگی
conizance
حق رسیدگی
considerations
رسیدگی
consideration
رسیدگی
attention
رسیدگی
adjustment
رسیدگی
audits
رسیدگی
oyer
رسیدگی
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
quests
تحقیق و رسیدگی
tries
رسیدگی کردن
inspecting
رسیدگی کردن
inspect
رسیدگی کردن
to do for
رسیدگی کردن به
inspected
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
attendance
رسیدگی تیمار
verifying
رسیدگی کردن
verify
رسیدگی کردن
verifies
رسیدگی کردن
verified
رسیدگی کردن
to go into
رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
to llok
رسیدگی کردن
attendances
رسیدگی تیمار
investigatory
وابسته به رسیدگی
verifiable
قابل رسیدگی
quest
تحقیق و رسیدگی
investigative
مبنی بر رسیدگی
considers
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
mellowness
نرمی رسیدگی
to see about
رسیدگی کردن
the investigation of accounts
رسیدگی بحساب
revisions
رسیدگی ثانوی
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
trial on merits
رسیدگی ماهوی
revision
رسیدگی ثانوی
look into
رسیدگی کردن
investigable
قابل رسیدگی
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
scope
دامنه رسیدگی
to see to
رسیدگی کردن
investigators
رسیدگی کننده
scrutiny
رسیدگی مداقه
try
رسیدگی کردن
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
inquest
بازجویی رسیدگی
inquests
بازجویی رسیدگی
inspects
رسیدگی کردن
stock taking
رسیدگی به موجودی
storekeeping
رسیدگی به انبار
assistance
موافبت رسیدگی
audits
بازرسی رسیدگی
audits
رسیدگی کردن
investigator
رسیدگی کننده
auditing
بازرسی رسیدگی
auditing
رسیدگی کردن
audited
رسیدگی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
audit
رسیدگی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
auditor
مامور رسیدگی
examinations
رسیدگی معاینه
investigating
رسیدگی کردن
attention key
کلید رسیدگی
investigates
رسیدگی کردن
cassation
رسیدگی فرجامی
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
examined
رسیدگی کردن
tendentious
رسیدگی کننده
claims handling
رسیدگی به شکایات
auditors
مامور رسیدگی
attend
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
audit trail
اثر رسیدگی
examination
رسیدگی معاینه
deal with
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
inquisitorial
وابسته به رسیدگی
examine
با into رسیدگی کردن
examine
رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
examining
رسیدگی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com