English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
Other Matches
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] اظهار نظر دادن در باره چیزی
to go to رسیدگی کردن انجام دادن
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
rampire باره
ter سه باره
rampart باره
one-off یک باره
lake rampart اب باره
in regard to در باره
in relation to در باره
one-offs یک باره
tartar باره دندان
tartars باره دندان
regards باره نسبت
herein در این باره
on بالای در باره
one-night stand برنامهی یک باره
to sputter [about] تف پراندن [در باره ]
Impressionism در باره ادراک
here در این باره
regards بابت باره
regarded باره نسبت
regarded بابت باره
regard باره نسبت
regard بابت باره
one-night stands برنامهی یک باره
re order سفارش دوم باره
aftercrop حاصل دوم باره
you do me injustice در باره من بی عدالتی می کنید
rearrngement ترتیب دوم باره
reapparition فهور دوم باره
with relation to نسبت به راجع به در باره
tartarous دارای باره دندان
countermark انگ دوم باره
It deals with ... موضوع در باره ... است.
to speak [about] صحبت کردن [در باره]
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
deuterogamy عروسی دوم باره تجدیدفراش
to theorize [about something] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
conventions باره مسائل حزبی ناحیهای
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] سخن گفتن در باره چیزی
to sputter [about] با خشم سخن گفتن [در باره ]
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] داده ها [در باره کسی یا چیزی]
to talk shop در باره کار صحبت کردن
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
convention باره مسائل حزبی ناحیهای
disclosure عمل بیان در باره چیزی
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
for the rest اما در باره باقی مطالب
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
to theorise [about something] [British E] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
he is an a. on that سخن او دراین باره است
to meditate on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
disclosures عمل بیان در باره چیزی
to ruminate on something اندیشه کردن [در باره چیزی]
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
What do you make of this [it] ? نظر شما در باره این چه است؟
arguments بحث در باره چیزی بدون توافق
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
argument بحث در باره چیزی بدون توافق
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to consult with somebody about something با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to sputter [about] تند ومغشوش سخن گفتن [در باره ]
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to do one right عدالت در باره کسی بجا اوردن
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
argued بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to get an overview [of something] دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
arguing بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
argue بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
probed رسیدگی
probes رسیدگی
matureness رسیدگی
serviced رسیدگی به
puberty رسیدگی
service رسیدگی به
investigation رسیدگی
probe رسیدگی
investigations رسیدگی
inquiries رسیدگی
adjustments رسیدگی
verification رسیدگی
cassation رسیدگی
attentions رسیدگی
audit رسیدگی
examination رسیدگی
auditing رسیدگی
audited رسیدگی
inquiry رسیدگی
examinations رسیدگی
controlment رسیدگی
handling رسیدگی
ripeness رسیدگی
conizance حق رسیدگی
considerations رسیدگی
consideration رسیدگی
attention رسیدگی
adjustment رسیدگی
audits رسیدگی
oyer رسیدگی
On the recent developments he had nothing to say. در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
quests تحقیق و رسیدگی
tries رسیدگی کردن
inspecting رسیدگی کردن
inspect رسیدگی کردن
to do for رسیدگی کردن به
inspected رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
attendance رسیدگی تیمار
verifying رسیدگی کردن
verify رسیدگی کردن
verifies رسیدگی کردن
verified رسیدگی کردن
to go into رسیدگی کردن
go into رسیدگی کردن
to llok رسیدگی کردن
attendances رسیدگی تیمار
investigatory وابسته به رسیدگی
verifiable قابل رسیدگی
quest تحقیق و رسیدگی
investigative مبنی بر رسیدگی
considers رسیدگی کردن
to look in to رسیدگی کردن
mellowness نرمی رسیدگی
to see about رسیدگی کردن
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
revisions رسیدگی ثانوی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
trial on merits رسیدگی ماهوی
revision رسیدگی ثانوی
look into رسیدگی کردن
investigable قابل رسیدگی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
scope دامنه رسیدگی
to see to رسیدگی کردن
investigators رسیدگی کننده
scrutiny رسیدگی مداقه
try رسیدگی کردن
trial on technicalities رسیدگی شکلی
inquest بازجویی رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
inspects رسیدگی کردن
stock taking رسیدگی به موجودی
storekeeping رسیدگی به انبار
assistance موافبت رسیدگی
audits بازرسی رسیدگی
audits رسیدگی کردن
investigator رسیدگی کننده
auditing بازرسی رسیدگی
auditing رسیدگی کردن
audited رسیدگی کردن
audit بازرسی رسیدگی
audit رسیدگی کردن
audited بازرسی رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
examinations رسیدگی معاینه
investigating رسیدگی کردن
attention key کلید رسیدگی
investigates رسیدگی کردن
cassation رسیدگی فرجامی
court of iquiry دادگاه رسیدگی
examined رسیدگی کردن
tendentious رسیدگی کننده
claims handling رسیدگی به شکایات
auditors مامور رسیدگی
attend رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
audit trail اثر رسیدگی
examination رسیدگی معاینه
deal with رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
inquisitorial وابسته به رسیدگی
examine با into رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
examines رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
attends رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com