Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
social welfare function
تابع رفاه اجتماعی
Other Matches
social welfare
رفاه اجتماعی
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
social welfare program
برنامه رفاه اجتماعی
welfare state
کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
comfort
رفاه
prosperous
در رفاه
improvement
رفاه
leisure
در رفاه
on easy street
<idiom>
در رفاه
quietest
رفاه
quiet
رفاه
well-being
رفاه
welfare
رفاه
prosperity
رفاه
public welfare
رفاه عمومی
recreations
روحیه و رفاه
general welfare
رفاه عمومی
respublica
رفاه عمومی
affluent society
جامعه رفاه
economic welfare
رفاه اقتصادی
welfare economics
اقتصاد رفاه
recreation
روحیه و رفاه
welfare criteria
معیارهای رفاه
common wealth
رفاه عمومی جمهوری
well being
در رفاه بسر بردن
golden ages
دوران رونق و رفاه
golden age
دوران رونق و رفاه
hedonism
مکتب رفاه طلبی
euthenics
علم سعادت و رفاه زندگی بشر
euthenics
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
normative economics
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
communal
اجتماعی
ecclesiastics
اجتماعی
ecclesiastic
اجتماعی
Republicans
اجتماعی
processionary
اجتماعی
communally
اجتماعی
the herd instinct
حس اجتماعی
Republican
اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
social
اجتماعی
societal
اجتماعی
socio economic
اجتماعی
socio political
اجتماعی
public
اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
social class
طبقه اجتماعی
socialises
اجتماعی کردن
socialised
اجتماعی کردن
social surplus
مازاد اجتماعی
social strcture
ساخت اجتماعی
social intelligence
هوش اجتماعی
social milieu
محیط اجتماعی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
social learning
یادگیری اجتماعی
social maladjustment
ناسازگاری اجتماعی
socialising
اجتماعی کردن
socialize
اجتماعی کردن
social immobility
بی تحرکی اجتماعی
social influence
نفوذ اجتماعی
social inhibition
بازداری اجتماعی
social instinct
غریزه اجتماعی
social institution
نهاد اجتماعی
social insurance
بیمه اجتماعی
social therapy
درمان اجتماعی
social integration
یکپارچگی اجتماعی
socializing
اجتماعی کردن
socializes
اجتماعی کردن
socialized
اجتماعی کردن
social theory
نظریه اجتماعی
social maturity
بلوغ اجتماعی
social system
نظام اجتماعی
social hygiene
بهداشت اجتماعی
collective
اشتراکی اجتماعی
social self
خود اجتماعی
social perception
ادراک اجتماعی
social selection
انتخاب اجتماعی
social phenomenon
پدیده اجتماعی
social policy
سیاست اجتماعی
social power
قدرت اجتماعی
posse
نیروی اجتماعی
social role
نقش اجتماعی
social relations
روابط اجتماعی
social reinforcement
تقویت اجتماعی
social pressure
فشار اجتماعی
social programs
برنامههای اجتماعی
social psychiatry
روانپزشکی اجتماعی
social service
خدمات اجتماعی
social peace
ارامش اجتماعی
social medicine
پزشکی اجتماعی
posses
نیروی اجتماعی
social mobility
تحرک اجتماعی
social motive
انگیزه اجتماعی
social status
موقعیت اجتماعی
social need
نیاز اجتماعی
social norm
هنجار اجتماعی
social organization
سازمان اجتماعی
social outlays
مخارج اجتماعی
social status
پایگاه اجتماعی
social situation
موقعیت اجتماعی
social psychology
روانشناسی اجتماعی
collectivism
سیستم اجتماعی
social sciences
علوم اجتماعی
social science
علوم اجتماعی
socially
از لحاظ اجتماعی
milieux
محیط اجتماعی
milieus
محیط اجتماعی
milieu
محیط اجتماعی
unsociable
غیر اجتماعی
social studies
مطالعات اجتماعی
social services
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
subversives
اجتماعی و فرهنگی
subversive
اجتماعی و فرهنگی
politico social
سیاسی اجتماعی
psychosocial
روانی- اجتماعی
social security
تامین اجتماعی
collective security
تامین اجتماعی
homo politicus
انسان اجتماعی
clambake
اجتماعی درخارج
biosocial
زیستی- اجتماعی
asociality
بی تفاوتی اجتماعی
asocial
غیر اجتماعی
politico social
سیاسی و اجتماعی
social engineering
مهندسی اجتماعی
national insurance
بیمه اجتماعی
social work
مددکاری اجتماعی
social work
خدمات اجتماعی
civil rights
حقوق اجتماعی
welfare
کمکهای اجتماعی
tact
فرافت اجتماعی
social acceptance
پذیرش اجتماعی
social action
اقدام اجتماعی
social control
کنترل اجتماعی
social cost
هزینه اجتماعی
social development
توسعه اجتماعی
social disintegration
فروپاشی اجتماعی
social disparity
نابرابری اجتماعی
social distance
فاصله اجتماعی
social drive
سائق اجتماعی
social effects
سودهای اجتماعی
social elimination
طرد اجتماعی
social evolution
تکامل اجتماعی
social exchange
تبادل اجتماعی
social facilitation
تسهیل اجتماعی
social fission
شکافت اجتماعی
social good
کالاهای اجتماعی
social habit
عادت اجتماعی
social adaptiveness
انطباق اجتماعی
social adjustment
سازگاری اجتماعی
social anomie
بی هنجاری اجتماعی
social approval
تایید اجتماعی
social attitude
نگرش اجتماعی
civic
اجتماعی مدنی
gregarious
اجتماعی دستهای
social behavior
رفتار اجتماعی
social benefit
نفع اجتماعی
social benefit
منفعت اجتماعی
social capital
سرمایه اجتماعی
social changes
تغییرات اجتماعی
social consciousness
هشیاری اجتماعی
social contract
قرارداد اجتماعی
social health
بهداشت اجتماعی
social transmission
انتقال اجتماعی
social life
زندگی اجتماعی
sociopsychological
اجتماعی- روانی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
undersocialized
نارس اجتماعی
sociopolitical
اجتماعی وسیاسی
social self-concept
خودپنداری اجتماعی
sociogenesis
پدیدایی اجتماعی
social worker
مددکار اجتماعی
social worker
کارگزار اجتماعی
social scientist
کارشناسعلوم اجتماعی
social workers
کارگزار اجتماعی
social workers
مددکار اجتماعی
sociocultural
اجتماعی- فرهنگی
socializer
اجتماعی کننده
socialization
اجتماعی شدن
socialization
اجتماعی کردن
social will
اراده اجتماعی
social wealth
ثروت اجتماعی
social type
سنخ اجتماعی
socioeconomic
اجتماعی واقتصادی
unsocialized
اجتماعی نشده
socioeconomic
اجتماعی- اقتصادی
unsocial
غیر اجتماعی
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com