Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 104 (4 milliseconds)
English	Persian
ravage	تاخت و تاز ویرانی
ravaged	تاخت و تاز ویرانی
ravages	تاخت و تاز ویرانی
ravaging	تاخت و تاز ویرانی
Other Matches
demolitions	ویرانی
ravage	ویرانی
desolation	ویرانی
downcast	ویرانی
smashing	ویرانی
decadency	ویرانی
desolateness	ویرانی
dilapidation	ویرانی
destruct	ویرانی
demolition	ویرانی
ravaged	ویرانی
ravaging	ویرانی
verthrow	ویرانی
ravages	ویرانی
ruination	ویرانی
depopulation	ویرانی
destruction	ویرانی
take its toll <idiom>	باعث ویرانی
havoc	غارت و ویرانی
dilapidate	بحال ویرانی دراوردن
decadence	فساد اغاز ویرانی
take a bath <idiom>	ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
canters	تاخت
galloped	تاخت
gallops	تاخت
attack	تاخت
cantered	تاخت
gallop	تاخت
canter	تاخت
attacked	تاخت
cantering	تاخت
attacks	تاخت
to run across or against	بکسی تاخت
to sweep down on	تاخت کردن
onset	تاخت و تاز
inruption	تاخت وتاز
inburst	تاخت وتاز
hand gallop	تاخت ملایم
brattle	تاخت چهارنعل
incursion	تاخت و تاز
inbreak	تاخت و تاز
irruptive	تاخت وتازکننده
incursions	تاخت و تاز
inroad	تاخت و تاز
raided	تاخت و تاز
raids	تاخت و تاز
gallop	تاخت کردن
galloped	تاخت کردن
raid	تاخت و تاز
raiding	تاخت و تاز
gallops	تاخت کردن
invasion	تاخت و تاز
invasion	تاخت وتاز
invaders	تاخت و تازگر
invasions	تاخت و تاز
invader	تاخت و تازگر
invasions	تاخت وتاز
loped	تاخت حرکت خرامان
lopes	تاخت حرکت خرامان
raid	تک سریع تاخت و تاز
lope	تاخت حرکت خرامان
attacks	تاخت و تاز یورش
attacked	تاخت و تاز یورش
attack	تاخت و تاز یورش
incursive	تاخت و تاز امیز
ravage	تاخت وتاز کردن
invasive	تاخت وتاز کننده
overruns	تاخت و تاز کردن
overrunning	تاخت و تاز کردن
overrun	تاخت و تاز کردن
loping	تاخت حرکت خرامان
raided	تک سریع تاخت و تاز
invading	تاخت و تاز کردن در
ravages	تاخت وتاز کردن
ravaging	تاخت وتاز کردن
foray	تاخت وتاز کردن
foray	تاخت و تاز کردن
forays	تاخت وتاز کردن
forays	تاخت و تاز کردن
invade	تاخت و تاز کردن در
invaded	تاخت و تاز کردن در
invades	تاخت و تاز کردن در
ravaged	تاخت وتاز کردن
raids	تک سریع تاخت و تاز
raiding	تک سریع تاخت و تاز
lopes	شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped	شلنگ انداختن تاخت رفتن
raiding party	قسمت مامور دستبرد یا تاخت
loping	شلنگ انداختن تاخت رفتن
lope	شلنگ انداختن تاخت رفتن
galloper	عراده توپ سبک تاخت کننده
to outflank an army	گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
golden horde	سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
invading	تک کردن تاخت و تاز کردن
invades	تک کردن تاخت و تاز کردن
attack	مبادرت کردن به تاخت کردن
invade	تک کردن تاخت و تاز کردن
attacks	مبادرت کردن به تاخت کردن
invaded	تک کردن تاخت و تاز کردن
attacked	مبادرت کردن به تاخت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com