Dictiornary-Farsi | تاخیر کردن طفره رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (36 milliseconds)

English	Persian
put off	تاخیر کردن طفره رفتن


Other Matches

pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
baulked	طفره رفتن از
balks	طفره رفتن از
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
doffed	طفره رفتن
doff	طفره رفتن
fudged	طفره رفتن
fudges	طفره رفتن
fudging	طفره رفتن
baulk	طفره رفتن
prolongate	طفره رفتن
avoids	طفره رفتن از
baulking	طفره رفتن از
doffs	طفره رفتن
doffing	طفره رفتن
jink	طفره رفتن
evasions	طفره رفتن
evasion	طفره رفتن
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
get round	طفره رفتن
avoid	طفره رفتن از
baulks	طفره رفتن از
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
fudge	طفره رفتن
parried	دورسازی طفره رفتن
parry	دورسازی طفره رفتن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
parrying	دورسازی طفره رفتن
parries	دورسازی طفره رفتن
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
eluded	طفره زدن دوری کردن از
swerving	عدول کردن طفره زدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
swerved	عدول کردن طفره زدن
swerve	عدول کردن طفره زدن
elude	طفره زدن دوری کردن از
eluding	طفره زدن دوری کردن از
eludes	طفره زدن دوری کردن از
dallies	تاخیر کردن
slow down	تاخیر کردن
tarried	تاخیر کردن
put over	تاخیر کردن
retarding	تاخیر کردن
hold off <idiom>	تاخیر کردن
retards	تاخیر کردن
retard	تاخیر کردن
tarries	تاخیر کردن
tarry	تاخیر کردن
linger	تاخیر کردن
lingered	تاخیر کردن
dallied	تاخیر کردن
tarrying	تاخیر کردن
dallying	تاخیر کردن
dally	تاخیر کردن
lingers	تاخیر کردن
lagged	تاخیر کردن
lags	تاخیر کردن
lag	تاخیر کردن
lingering	تاخیر کردن
lay up	دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
demurrage	تاخیر کردن نگاهداشتن
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
stick around	تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
boot out <idiom>	اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
shirk	طفره رو
avoidance	طفره
subterfuges	طفره
ca'canny	طفره
procrastinator	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
stick-in-the-muds	طفره رو
dallier	طفره زن
truant	طفره رو
dodgy	طفره رو
balker	طفره رو
balky	طفره رو
dodger	طفره رو
dodgers	طفره رو
elusive	طفره زن
shirks	طفره رو
stick in the mud	طفره رو
truants	طفره رو
evasions	طفره
deflections	طفره
put off	طفره
tergiversator	طفره رو
procrastination	طفره
evasive	طفره زن
deflection	طفره
jink	طفره
dalliance	طفره
goldbrick	طفره رو
evasion	طفره
elusion	طفره
shirked	طفره رو
runaround	طفره
subterfuge	طفره
shirking	طفره رو
bilk	طفره زدن
dodgery	طفره روی
baulk	ردکردن طفره
evade	طفره زدن از
stall	طفره زدن
fetch	بهانه طفره
procrastinatory	طفره امیز
shirker	ادم طفره رو
escape mechanism	طفره وتعلل
fetches	بهانه طفره
evadable	طفره پذیر
hedges	طفره زدن
hedged	طفره زدن
fetched	بهانه طفره
evadingly	طفره زنان
prorogation	طفره زنی
evades	طفره زدن از
stalling	طفره زدن
ineludible	طفره نزدنی
evaded	طفره زدن از
evading	طفره زدن از
evasible	طفره زدنی
hedge	طفره زدن
elusory	طفره امیز
defaulters	قصورکننده طفره زن
shirking	طفره زدن
evasively	از روی طفره
dodging	طفره زدن
wriggle	طفره زدن
truancy	طفره زنی
wriggled	طفره زدن
wriggling	طفره زدن
goby	طفره پیشگیری
aviod	طفره زدن از
shirked	طفره زدن
dodged	طفره زدن
dodges	طفره زدن
defaulter	قصورکننده طفره زن
shirk	طفره زدن
dodge	طفره زدن
shirks	طفره زدن
funk	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
slanted	کج رفتن کج کردن
slants	کج رفتن کج کردن
slant	کج رفتن کج کردن
subterfuges	طفره زنی اختفاء
stall	دور سرگرداندن طفره
stalling	دور سرگرداندن طفره
elusively	از روی طفره یا خدعه
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
subterfuge	طفره زنی اختفاء
mopping up	پاک کردن رفتن
to start [for]	شروع کردن رفتن [به]
to take a walk	گردش کردن یا رفتن
artificial delay line	خط تاخیر
stator	تاخیر کن
supersedure	تاخیر
latency	تاخیر
lead lag relation	تاخیر
delays	تاخیر
lag	تاخیر
lagged	تاخیر
cunctation	تاخیر
lags	تاخیر
deferment	تاخیر
delay line	خط تاخیر
delaying	تاخیر
dilatoriness	تاخیر
demurral	تاخیر
permutation	تاخیر
retardation	تاخیر
permutations	تاخیر
dilation	تاخیر
subsequence	تاخیر
delay	تاخیر
mora	تاخیر
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
walks	گردش کردن پیاده رفتن
pierce	رخنه کردن فرو رفتن
get on	پیش رفتن کار کردن
cabbage	کش رفتن رشد پیدا کردن
to push off	شروع کردن بیرون رفتن
walk	گردش کردن پیاده رفتن
duckings	زیر اب رفتن غوض کردن
ducked	زیر اب رفتن غوض کردن
set on	پیش رفتن حمله کردن
get off	روانه کردن عقب رفتن از
ducks	زیر اب رفتن غوض کردن
cabbages	کش رفتن رشد پیدا کردن
pierces	رخنه کردن فرو رفتن