Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
locutory	تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
Other Matches
mninster	خانقاه راهبان
monastery	خانقاه راهبان
monasteries	خانقاه راهبان
parlatory	اطاق پذیذایی در خانقاه راهب ها
cloisters	اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloister	اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
palor	اطاق برای گفتگو خصوصی
khanaqah	خانقاه
abbey	خانقاه
abbeys	خانقاه
clausure	خانقاه
clausura	خانقاه
friary	صومعه خانقاه
lamasery-rise	[خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
priories	دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priory	دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
compartment marking	سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
lamasery ries	خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
monkhood dress	راهبان
monastically	بشیوه راهبان
friary	راهبان سائل
monkish	ویژه راهبان
cowls	بالاپوش راهبان
cowl	بالاپوش راهبان
abbots	رئیس راهبان
abbot	رئیس راهبان
enclosure	اتاق راهبان [دین]
holy office	جامعه راهبان ومومنین
procuratrix	زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
abbacy	مقام رهبانیت مقر راهبان دیر
essenism	اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
mninster	دیر عبادتگاه رئیس راهبان کلیسا
jacobite	عضو فرقه راهبان دومی نیکن
franciscan	وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس
trappist	عضو فرقهای از راهبان مرتاض اهل سکوت
religioner	شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
grey friar	عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
conversed	گفتگو
conversing	گفتگو
converse	گفتگو
indisputable	بی گفتگو
negotiation	گفتگو ها
conversations	گفتگو
negotiations	گفتگو
negotiations	گفتگو ها
conversation	گفتگو
colloquy	گفتگو
chitchat	گفتگو
converses	گفتگو
dialog	گفتگو
colloquies	گفتگو
negotiation	گفتگو
parle	گفتگو
parlance	گفتگو
talked	گفتگو
chit chat	گفتگو
chit-chat	گفتگو
talks	گفتگو
discussions	گفتگو
tractarian	گفتگو
discussion	گفتگو
talk	گفتگو
carmelite	وابسته به راهبان کرملی راهب یا راهبه کرملی
negotiated	گفتگو کردن
negotiating	گفتگو کردن
to talk [to]	گفتگو کردن [با]
negotiate	گفتگو کردن
speaks	گفتگو کردن
speak	گفتگو کردن
negotiates	گفتگو کردن
tractate	بحث گفتگو
debate	گفتگو کردن
monology	گفتگو باخود
discussion	گفتگو منافره
intertalk	گفتگو کردن
interlocutress	طرف گفتگو
discuss	گفتگو کردن
dialogues	گفتگو صحبت
dialogue	گفتگو صحبت
debatable	قابل گفتگو
to make overtures	گفتگو اغازکردن
out of one's shell <idiom>	گفتگو دوستانه
conference	گفتگو مذاکره
conferences	گفتگو مذاکره
discussions	گفتگو منافره
upsetting conversation	گفتگو ناراحت کننده
to toughen one's tone	در گفتگو سخت شدن
negotiatory	مبنی بر معامله یا گفتگو
soliloquize	باخود گفتگو کردن
shoptald	گفتگو درباره وضع کسب
to have an i. with any one	باکسی دیدار و گفتگو کردن
miming	تقلید نمایش بدون گفتگو
lambency	ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
interlocutress	زنی که طرف گفتگو باشد
treater	مذاکره کننده طرف گفتگو
chime in <idiom>	ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
mimes	تقلید نمایش بدون گفتگو
mime	تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed	تقلید نمایش بدون گفتگو
commune	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
collogue	توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
to off negotiations	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to negotiate for something	گفتگو و معامله کردن برای چیزی
communing	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to talk something over with somebody	با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
soliloquy	گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies	گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to negotiate [about; on; for] something [with somebody]	گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
pediatrics or pae	شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
photomagnetism	شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
aeromedicine	قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counselling	در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel	در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels	در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled	در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled	در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
floor	کف اطاق
house room	اطاق
ground [British] [floor]	کف اطاق
chambers	اطاق
floors	کف اطاق
offices	اطاق
chum	هم اطاق
floor	کف اطاق
roommate	هم اطاق
floored	کف اطاق
office	اطاق
chamber	اطاق
room	اطاق
rooms	اطاق
chums	هم اطاق
roommates	هم اطاق
ideologies	بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology	بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
chamber of commerce	اطاق تجارت
chambered	اطاق دار
schoolroom	اطاق درس
cleaning room	اطاق شستشو
chamber of commerce	اطاق بازرگانی
waiting room	اطاق انتظار
fumatorium	اطاق دودی
fumatorium	اطاق بخار
carbody	اطاق اتومبیل
camarilla	اطاق کوچک
buffer chamber	اطاق خرج
bed room	اطاق خواب
schoolrooms	اطاق درس
cloak room	اطاق رختکن
drive's cab	اطاق راننده
flooring	فرش کف اطاق
wardership	اطاق زندانبان
dumb chamber	اطاق بی روزنه
studio	اطاق مطالعه
damp room	اطاق نمناک
studios	اطاق مطالعه
combustion chamber	اطاق خرج
combustion chamber	اطاق انفجار
combat information center	اطاق عملیات
flighty deck	اطاق پرواز
cargo compartment	اطاق بار
dwelling room	اطاق نشیمن
enfilade	یک رشتهء اطاق
cock loft	اطاق زیرشیروانی
coding room	اطاق رمز
guardroom	اطاق کشیک
triclinium	اطاق نهارخوری
heating chamber	اطاق گرمکن
picture gallery	اطاق نقاشی
pilot house	اطاق سکان
wardroom	اطاق افسران
sleeping room	اطاق خواب
bedrooms	اطاق خواب
radome	اطاق رادار
range house	اطاق انبارمیدان
reaction chamber	اطاق واکنش
ready room	اطاق توجیه
bedroom	اطاق خواب
room lighting	روشنایی اطاق
room no	اطاق شماره 3
roundhouse	اطاق عقبی
body	اطاق اتوبوس
snuggery	اطاق خلوت
bodies	اطاق اتوبوس
test room	اطاق ازمایش
parlor	اطاق پذیرایی
parlor	اطاق نشیمن
palor	اطاق پذیرایی
drafts	اطاق بار
drafted	اطاق بار
draft	اطاق بار
gas chambers	اطاق خرج
trick wheel	اطاق اسکان
gas chamber	اطاق خرج
keeping room	اطاق نشیمن
gas chamber	اطاق گاز
cabinets	اطاق کوچک
cabinet	اطاق کوچک
wards	اطاق جدا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com