English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
unaudited <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
unevaluated <adj.> تایید نشده
unexamined <adj.> تایید نشده
uninspected <adj.> تایید نشده
untested <adj.> تایید نشده
unverified <adj.> تایید نشده
Search result with all words
unconfirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید نشده
Other Matches
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete انجام نشده پر نشده
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
approval تایید
confirmation تایید
graces تایید
allegation تایید
allegations تایید
grace تایید
certification تایید
graced تایید
gracing تایید
acknowledgement تایید
acknowledgements تایید
verification تایید
acknowledgments تایید
corroboration تایید
graced تایید کردن
approved تایید شده
approved به تایید رسیده
graces تایید کردن
social approval تایید اجتماعی
seconder تایید کننده
confirms تایید کردن
support تقویت تایید
support تایید کردن
acknowledgement of order تایید سفارش
approvingly به تایید رسیده
approvingly تایید شده
confirm تایید کردن
grace تایید کردن
gracing تایید کردن
price support تایید قیمت
confirmor تایید کننده
corroborant تایید کننده
vertify تایید کردن
approve تایید کردن
approves تایید کردن
approving تایید کردن
corroborator تایید کننده
endorsement موافقت تایید
endorsements موافقت تایید
corrobrant تایید کننده
validity تایید تصدیق
confirmative تایید کننده
insusceptible تایید ناپذیر
emphasizing تایید کردن
emphasizes تایید کردن
emphasized تایید کردن
corroborate تایید کردن
corroborated تایید کردن
corroborates تایید کردن
corroborating تایید کردن
ratified تایید کردن
ratifies تایید کردن
ratify تایید کردن
ratifying تایید کردن
confirmer تایید کننده
emphasised تایید کردن
emphasises تایید کردن
emphasising تایید کردن
emphasize تایید کردن
supporting تایید کردن
confirmed تایید شده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> تایید شده
certifiable قابل تایید
acknowledging تایید کردن
acknowledges تایید کردن
acknowledge تایید کردن
approved <adj.> <past-p.> تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> تایید شده
passed <adj.> <past-p.> تایید شده
authorized <adj.> <past-p.> تایید شده
allowed <adj.> <past-p.> تایید شده
approved circuit مدار تایید شده
approved bank بانک تایید شده
validation تایید معتبر سازی
confirmable قابل تایید وتصدیق
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
verifiable قابل تصدیق تایید
support تایید کردن نگهداری
assertion تایید ادعا افهارنامه
self sustained تایید شده نفس
security clearance تایید صلاحیت کردن
quality control approval تایید کنترل کیفیت
confirmed location موضع تایید شده
vouch اطمینان دادن تایید کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
Thank you for the confirmation of your request! از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed by documents <adj.> تایید شده توسط اسناد
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed location محل تایید شده دشمن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید شده
authenticator تایید کننده اعتبار اسناد
avouch مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
daclare تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
corroborative تایید کننده- موید- تقویت امیز
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
institute for professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
O.K. دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
protocols استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
homologate اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
consulage هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
society of certified processors سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guaranteed متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
undefined تعریف نشده
tenantless اشغال نشده
unreconstructed بازسازی نشده
uninspected <adj.> بررسی نشده
unevaluated <adj.> بررسی نشده
unquestioned بحث نشده
unbowed سر کوب نشده
roughdry اطو نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
untested <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unaudited <adj.> تست نشده
undisiplined تربیت نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unexploded منفجر نشده
unaccomplished انجام نشده
unbacked رام نشده
unpublished چاپ نشده
unaccommodated فراهم نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unchecked <adj.> تست نشده
unevaluated <adj.> تست نشده
unexamined <adj.> تست نشده
the date was not specified نشده بود
undirected هدایت نشده
uninspected <adj.> تست نشده
untested <adj.> تست نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بررسی نشده
unbleached <adj.> سفیدگری نشده
innascible زایده نشده
inextinct نیست نشده
unpublished نشر نشده
inedited چاپ نشده
unleached سفید نشده
unquestioned استنتاق نشده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
undeterred <adj.> منصرف نشده
intemerate بی ناموس نشده
undyed <adj.> رنگرزی نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
unsought کاوش نشده
unspotted ننگین نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
untested <adj.> آزمایش نشده
inedited منتشر نشده
unnormalized هنجار نشده
increate افریده نشده
untested <adj.> کنترل نشده
uncoditioned شرط نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncleared ترخیص نشده
uncircumcised ختنه نشده
imperforate منگنه نشده
non switched line خط گزینه نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com