English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
Other Matches
the house is occupied خانه خالی نیست
he is a bad husband خانه دار خوبی نیست
There isnt much food in the house. زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
pigeon hole خانه
alveolate خانه خانه
quarterage خانه
lares خانه
double-fronted خانه دو در
pigeon-hole خانه
i was under his roof در خانه
checkered خانه خانه
cellulated خانه خانه
lodge خانه
her house خانه اش
lodged خانه
materfamilias زن خانه
within doors در خانه
tersellated خانه خانه
dwellings خانه
dwelling خانه
shack خانه
shacks خانه
houseroom جا در خانه
lar خانه
pied-a-terre خانه
pieds-a-terre خانه
lodges خانه
cloisonne خانه خانه
her house خانه ان زن
cellular خانه خانه
socket خانه
sockets خانه
rooms خانه
room خانه
cells خانه
roommate هم خانه
roommates هم خانه
domicile خانه
honeycomb خانه خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
home خانه
housing خانه ها
homes خانه
domiciles خانه
honeycombs خانه خانه
door to door خانه به خانه
house خانه
pigeon-holes خانه
houses خانه
housed خانه
cell خانه
furnace house خانه
door-to-door خانه به خانه
houseless بی خانه
dwelling house خانه مسکونی
bindery صحاف خانه
bawdy house فاحشه خانه
coach house کالسکه خانه
dwelling construction خانه سازی
coach house درشکه خانه
cabana خانه کوچک
chequer خانه شطرنج
brick yard اجرپز خانه
butler pantry ابدار خانه
coffee shop قهوه خانه
camera obscura تاریک خانه
caserne سرباز خانه
bordel فاحشه خانه
bookbindery صحاف خانه
grummet شاگرد خانه
chancery دفتر خانه
gynaeceum خانه اندرونی
earth house خانه زیرزمینی
frater سفره خانه
disorderly house خانه بدنام
convalescent home نقاهت خانه
custom house گمرک خانه
freemasons hall فراموش خانه
gaming house قمار خانه
gambling house قمار خانه
delivery to the home تحویل در خانه
fuse block خانه فیوز
coffeehouse قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
domiciliate خانه مسکن
domiciliary مربوط به خانه
chop house خوراک خانه
dacha خانه ییلاقی
domicil مقر خانه
goodwife کدبانوی خانه
domatophobia خانه هراسی
disorderly house فاحشه خانه
coffee house قهوه خانه
dishouse بی خانه کردن
dispensaries نقاهت خانه
brothel فاحشه خانه
brothels فاحشه خانه
call house فاحشه خانه
whorehouse فاحشه خانه
houseman مستخدم خانه
homework تکلیف خانه
armouries اسلحه خانه
armoury اسلحه خانه
pantries ابدار خانه
pantry ابدار خانه
eye socket [خانه چشم]
housemother زن صاحب خانه
housemothers زن صاحب خانه
laundries رختشوی خانه
laundry رختشوی خانه
matron زن خانه دار
matrons زن خانه دار
lady رئیسه خانه
ladies رئیسه خانه
next door خانه پهلویی
dispensary نقاهت خانه
householder خانه دار
householder مالک خانه
householders خانه دار
householders مالک خانه
darkroom تاریک خانه
darkrooms تاریک خانه
houseman مرد خانه
houseman اهل خانه
housemen مرد خانه
housemen اهل خانه
housemen مستخدم خانه
housewife زن خانه دار
housewife خانم خانه
housewives زن خانه دار
tanneries دباغ خانه
tannery دباغ خانه
economical خانه دار
thrift خانه داری
schoolhouses خانه مدیراموزشگاه
canteen سفره خانه
canteens سفره خانه
observatories رصد خانه
observatory رصد خانه
menage خانه داری
builder خانه ساز
builders خانه ساز
department وزارت خانه
departments وزارت خانه
active cell خانه کاری
alveolus شش خانه حبابچه
armory اسلحه خانه
baby house عروسک خانه
schoolhouse خانه مدیراموزشگاه
refinery تصفیه خانه
statehouse خانه ملت
statehouses خانه ملت
farm house خانه رعیتی
farmhouse خانه رعیتی
farmhouses خانه رعیتی
mobile home خانه متحرک
mobile homes خانه متحرک
domestic خانه دار
boy خانه شاگرد
boys خانه شاگرد
furniture اثاث خانه
cottage خانه روستایی
cottages خانه روستایی
houseboat خانه قایقی
houseboats خانه قایقی
refineries تصفیه خانه
bawdy house جنده خانه
tower house خانه برجی
Outside the house. بیرون از خانه
The house burned down . خانه سوخت
almshouse یتیم خانه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com