English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution of an obligation تبدیل تعهد
Search result with all words
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
novation تبدیل تعهد یا مدیون
Other Matches
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
engagement تعهد
guarantee تعهد
onus تعهد
assunption تعهد
contract تعهد
assumpsit تعهد
oblogation تعهد
liability تعهد
committment تعهد
warranties تعهد
assurance تعهد
guarantees تعهد
sponsion تعهد
mandating تعهد
mandates تعهد
assurances تعهد
mandated تعهد
liabilities تعهد
mandate تعهد
guaranteed تعهد
obligation تعهد
obligations تعهد
commitments تعهد
engagements تعهد
assume تعهد
assumes تعهد
commitment تعهد
bank bond تعهد
obstriction تعهد
undertaking تعهد
warranty تعهد
bond تعهد
breach of an obligation تخلف از تعهد
liability to disease تعهد امادگی
committal تعهد الزام
implied assumpist تعهد ضمنی
subscribers تعهد کننده
honours انجام تعهد
honors انجام تعهد
honouring انجام تعهد
honoured انجام تعهد
honour انجام تعهد
honoring انجام تعهد
honored انجام تعهد
warranties تعهد کننده
warranty تعهد کننده
covenant تعهد کردن
underwrite تعهد کردن
without engagement فاقد تعهد
subscriber تعهد کننده
underwrote تعهد کردن
underwriting تعهد کردن
underwrites تعهد کردن
covenants تعهد کردن
recognizance تعهد نامه
to take on تعهد کردن
take on تعهد کردن
mature obligation تعهد حال
undertaken تعهد کردن
peremptory undertaking تعهد قاطع
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
subscriptions تعهد پرداخت
undertake تعهد کردن
enterprise تعهد تجارت
enterprises تعهد تجارت
nonalignment عدم تعهد
preengagement تعهد قبلی
discharge of an obligation سقوط تعهد
fulfilment of an obligation ایفاء تعهد
undertakes تعهد کردن
subscription تعهد پرداخت
underwritten تعهد کردن
extinction of an obligation انقضاء تعهد
termination of an obligation انقضاء تعهد
honour ایفای تعهد کردن
binding cover پوشش تعهد شده
honors ایفای تعهد کردن
bond تعهد موافقت نامه
honoring ایفای تعهد کردن
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
liability تعهد موجودی بانکی
honored ایفای تعهد کردن
plight تعهد دادن گرفتاری
honoured ایفای تعهد کردن
warrantor تعهد کننده ضامن
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
failure to comply with the transaction عدم ایفاء تعهد
good performance bond guarntee وثیقه انجام تعهد
liabilities تعهد موجودی بانکی
pre engaged دارای تعهد قبلی
promissory وابسته به تعهد یا قول
long tail liability تعهد طولانی مدت
pledging تعهد والتزام گروگذاشتن
honouring ایفای تعهد کردن
honours ایفای تعهد کردن
pledge تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges تعهد والتزام گروگذاشتن
disengagement رهایی از قید یا تعهد
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
dishonoured تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring تعهد خود رامحترم نشمردن
long term credit commitment تعهد اعتبار بلند مدت
dishonors تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda تعهد الزام اور است
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenant منشور عقد بستن تعهد
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
covenants منشور عقد بستن تعهد
dishonours تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring تعهد خود رامحترم نشمردن
subscriptions وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
connector تبدیل
modification تبدیل
permutation تبدیل
panification تبدیل
permutations تبدیل
alteration تبدیل
reforming تبدیل
reduction تبدیل
reductions تبدیل
transform تبدیل
transforms تبدیل
transforming تبدیل
transformed تبدیل
adapter تبدیل
commutation تبدیل
transmutation تبدیل
code conversion تبدیل کد
cinversion تبدیل
transformation تبدیل
reducer تبدیل
interconversion تبدیل
changed تبدیل
changes تبدیل
changing تبدیل
toggles تبدیل
converts تبدیل
converted تبدیل
translation تبدیل
converting تبدیل
toggle تبدیل
conversions تبدیل
change تبدیل
conversion تبدیل
convert تبدیل
reduces تبدیل
converter تبدیل گر
reduce تبدیل
reducing تبدیل
move تبدیل
shift تبدیل
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
gleization تبدیل به خاک رس
approach transition تبدیل ورودی
transmuting تبدیل کردن
liquefaction تبدیل به مایع
interchangeable قابل تبدیل
transmutes تبدیل کردن
convertible قابل تبدیل
commuted تبدیل کردن
animalization تبدیل به حیوان
transmuted تبدیل کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com