English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
deport تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
Other Matches
expotriate به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
exiled شخص تبعید شده تبعید کردن
exiling شخص تبعید شده تبعید کردن
exile شخص تبعید شده تبعید کردن
exiles شخص تبعید شده تبعید کردن
petalism تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
deportees محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportee محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deported تبعید کردن
banishing تبعید کردن
deports تبعید کردن
banished تبعید کردن
deport تبعید کردن
exiled تبعید کردن
banishes تبعید کردن
cast out تبعید کردن
proscribe تبعید کردن
banish تبعید کردن
deporting تبعید کردن
proscribed تبعید کردن
proscribes تبعید کردن
exile تبعید کردن
proscribing تبعید کردن
exiles تبعید کردن
exiling تبعید کردن
abandon رهاکردن تبعید کردن
ostracizing با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises با اراء عمومی تبعید کردن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
overseas خارج ازکشور
deportation تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
interned رانده شده ازکشور دیگر
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
kidnapping در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
externalizing خارجی کردن
externalization خارجی کردن
externalizes خارجی کردن
externalized خارجی کردن
externalised خارجی کردن
externalises خارجی کردن
externalize خارجی کردن
externalising خارجی کردن
externalsorting جور کردن خارجی
external sort جور کردن خارجی
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
relegation تبعید
exile تبعید
transportation تبعید
exiles تبعید
exiling تبعید
expulsions تبعید
expulsion تبعید
banishment تبعید
deportation تبعید
exiled تبعید
proscription تبعید
resettlement تبعید
out lawry تبعید
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
outsides خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
transportation بارکشی تبعید
proscription تبعید محکومیت
banisher تبعید کننده
resettle مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
deportable قابل تبعید
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
ostracism تبعید با اراء عمومی
dp بی مکان ومنزل تبعید شده
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
expellee افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
aliens خارجی
alien خارجی
outboard خارجی
external خارجی
exterior خارجی
gringos خارجی
outward خارجی
exteriors خارجی
extraneous خارجی
extra خارجی
extern خارجی
abextra خارجی
exotic خارجی
extra- خارجی
extras خارجی
foreign خارجی
externals خارجی
outside خارجی
exoteric خارجی
oversea خارجی
outsider خارجی
outsiders خارجی
outsides خارجی
peripheral خارجی
outer خارجی
exosphere خارجی
exogenous خارجی
international line خط خارجی
gringo خارجی
external delay تاخیر خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
guest انگل خارجی
foreign trade بازرگانی خارجی
apophyge منحنی خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
foreign deposit سپرده خارجی
foreign policy سیاست خارجی
overseas agent نماینده خارجی
external load بار خارجی
renvoi تبعیدشخص خارجی
external reference ارجاع خارجی
external reference مرجع خارجی
load curve خم بار خارجی
face نمای خارجی
foreign currencies پولهای خارجی
outer planets سیارات خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
faces نمای خارجی
foreign trade تجارت خارجی
external interrupt وقفه خارجی
foreign aid کمک خارجی
outside cause علت خارجی
foreign currency ارز خارجی
outside power جریان خارجی
foreign law حقوق خارجی
foreign loan وام خارجی
overseas trade معاملات خارجی
outside view منظره خارجی
slough پوسته خارجی
loads بار خارجی
outer connection اتصال خارجی
outside diameter قطر خارجی
outer fix رمپ خارجی
external operation عملیات خارجی
outside view نمای خارجی
outer wall دیوار خارجی
outness کیفیت خارجی
external menory حافظه خارجی
impurity اتم خارجی
outside caliper کولیس خارجی
external memory حافظه خارجی
foreign bill برات خارجی
foreign particle جسم خارجی
outwork سنگر خارجی
external label برچسب خارجی
facade نمای خارجی
ectoparasite انگل خارجی
guests انگل خارجی
outward opening دهانه خارجی
apothesis منحنی خارجی
extrinsic بیرونی خارجی
apophysis منحنی خارجی
extrinsic factor عامل خارجی
inflow of foreign funds ورودسرمایههای خارجی
external cost هزینه خارجی
outboard profile نیمرخ خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
external force نیروی خارجی
spillover effects اثرات خارجی
external armature ارمیچر خارجی
external benefits فواید خارجی
exterior varnish لاک خارجی
angle of emergence زاویه خارجی
external pressure فشار خارجی
landfalls بویه خارجی
alien enemy دشمن خارجی
external sort جورکردن خارجی
external combustion احتراق خارجی
external storage انباره خارجی
external storage حافظه خارجی
external circuit مدار خارجی
external variable متغیر خارجی
acrotic بیرونی خارجی
externalities اثرات خارجی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com