Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
emulsion stabilizer
تثبیت کننده امولسیونی
Other Matches
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
stabilizers
تثبیت کننده ها
stabilisers
تثبیت کننده
stabilizer
تثبیت کننده
holding attack
تک تثبیت کننده
course stabilizer
تثبیت کننده
course stabilizer
تثبیت کننده مسیر
stabilisers
ثابت تثبیت کننده
stabilizer
ثابت تثبیت کننده
viscosity stabilizer
تثبیت کننده گرانروی
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
holding force
نیروی تثبیت کننده
stabilizing sleeve
غلاف تثبیت کننده
self stabilizing dynamo
دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
emulsion polymerization
بسپارش امولسیونی
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
stabilized
تثبیت
stabilizes
تثبیت
fixations
تثبیت
fixation
تثبیت
stabilize
تثبیت
stabilization
تثبیت
corroboration
تثبیت
fixing
تثبیت
consolidation
تثبیت
stabilised
تثبیت
anchor cell
سل تثبیت
stabilises
تثبیت
stabilising
تثبیت
fixity
تثبیت
confirmation
تثبیت
stabilisation
تثبیت
fixate
تثبیت کردن
price stabilization
تثبیت قیمت
patents
حق تثبیت اختراع
patenting
حق تثبیت اختراع
visual fixation
تثبیت دیداری
stabilize
تثبیت کردن
avouch
تثبیت کردن
price stability
تثبیت قیمت
stabilized
تثبیت کردن
price freezing
تثبیت قیمت
stabilising
تثبیت کردن
patented
حق تثبیت اختراع
fixation of affect
تثبیت عاطفی
fixation point
نقطه تثبیت
mechanical stabilization
تثبیت مکانیکی
stabilised
تثبیت کردن
fixation process
فرایند تثبیت
stop go policy
سیاست تثبیت
stabilises
تثبیت کردن
patent
حق تثبیت اختراع
price freeze
تثبیت قیمت ها
maintenance level
سطح تثبیت
economic stabilization
تثبیت اقتصادی
confirmation
تثبیت استقرار
stabilization
پابرجاسازی تثبیت
father fixation
تثبیت پدری
reinstate
تثبیت کردن
reinstated
تثبیت کردن
reinstates
تثبیت کردن
reinstating
تثبیت کردن
fixedness
تثبیت شدگی
reinstatement
تثبیت در مقام
voltage stabilization
تثبیت ولتاژ
positioning
تثبیت موقعیت
wage stabilization
تثبیت مزد
heat setting
تثبیت گرمائی
price ceilings
تثبیت قیمت
fixing agent
عامل تثبیت
stabilizes
تثبیت کردن
functional fixedness
تثبیت کارکردی
nitrogen fixation
تثبیت نیتروژن
hard shoulder
شانه تثبیت شده
stabilized layer
قشر تثبیت شده
stabilized layer
لایه تثبیت شده
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
built in stabilizers
تثبیت کنندههای خودکار
fix
تثبیت محل ناو
fixes
تثبیت محل ناو
exchanged stabilization fund
صندوق تثبیت ارز
well fixed
خوب تثبیت شده
verges
شانه تثبیت نشده
verge
شانه تثبیت نشده
voltage stabilization
تثبیت فشار الکتریکی
course stabilizer
دستگاه تثبیت مسیر
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
routes
به خاک نشاندن تثبیت کردن
route
به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization
تثبیت کنندگی دیود زنر
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilising
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
declaratory judgment
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
confirms
تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm
تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com