English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English Persian
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
Other Matches
reorganized تجدید سازمان کردن
reorganising تجدید سازمان کردن
restructure تجدید سازمان کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
reorganizes تجدید سازمان کردن
restructured تجدید سازمان کردن
reorganization تجدید سازمان کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
restructures تجدید سازمان کردن
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
reorganization تجدید سازمان
reforms اصلاحات تجدید سازمان
economic reorganization تجدید سازمان اقتصادی
reform اصلاحات تجدید سازمان
reorder point نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
structures سازمان سازمان دادن
structure سازمان سازمان دادن
structuring سازمان سازمان دادن
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
complement استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
organisations سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
organization سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations سازمان دادن ارایش دادن موضع
innovate تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionised تغییرات اساسی دادن
revolutionize تغییرات اساسی دادن
revolutionising تغییرات اساسی دادن
revolutionized تغییرات اساسی دادن
revolutionises تغییرات اساسی دادن
innovated تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizing تغییرات اساسی دادن
innovates تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovating تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizes تغییرات اساسی دادن
organising سازمان دادن ارایش دادن
organize سازمان دادن ارایش دادن
organizing سازمان دادن ارایش دادن
organizes سازمان دادن ارایش دادن
organises سازمان دادن ارایش دادن
organizes سازمان دادن
organises سازمان دادن
organize سازمان دادن
organising سازمان دادن
tailor سازمان دادن
tailors سازمان دادن
organizing سازمان دادن
mutatis mutandis عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
reorganizing دوباره سازمان دادن
reorganised دوباره سازمان دادن
reorganized دوباره سازمان دادن
reorganises دوباره سازمان دادن
reorganising دوباره سازمان دادن
reorganize دوباره سازمان دادن
reorganizes دوباره سازمان دادن
relocation تجدید گسترش دادن
distribution سازمان دادن پراکندگی تیر
distributions سازمان دادن پراکندگی تیر
to shake up [a company] <idiom> سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
to forfeit an appeal درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
touch up <idiom> اصلاح کردن تغییرات
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
furbish تجدید کردن
furbished تجدید کردن
furbishing تجدید کردن
furbishes تجدید کردن
re establish تجدید کردن
reedify تجدید کردن
re edify تجدید کردن
renews تجدید کردن
renewing تجدید کردن
renew تجدید کردن
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
redeployment تجدید گسترش کردن
reconstruct تجدید بنا کردن
rest تجدید قوا کردن
rearmed تجدید تسلیحات کردن
rearms تجدید تسلیحات کردن
reshape تجدید وضع کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refueled تجدید سوخت کردن
refuel تجدید سوخت کردن
retry تجدید نظر کردن
resupply تجدید اماد کردن
rearm تجدید تسلیحات کردن
reconstructed تجدید بنا کردن
reconstructing تجدید بنا کردن
reconstructs تجدید بنا کردن
revises تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن
rethought تجدید نظر کردن
reconcider تجدید نظر کردن در
reelect تجدید انتخاب کردن
critiques تجدید نظر کردن در
revising تجدید نظر کردن
renovation تجدید قطعات کردن
reconsignment تجدید بارنامه کردن
rethinks تجدید نظر کردن
refuels تجدید سوخت کردن
revise تجدید نظر کردن
rests تجدید قوا کردن
modifies تجدید نظر کردن
modify تجدید نظر کردن
up to date تجدید نظر کردن
up-to-date تجدید نظر کردن
rechamber تجدید خان کردن
rethink تجدید نظر کردن
rethinking تجدید نظر کردن
critique تجدید نظر کردن در
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
review تجدید نظر دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
fuelled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling تحریک کردن تجدید نیرو کردن
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
modifying تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies تجدید نظر کردن در طرح اتش
rehabilitation تجدید قوا کردن توان بخشی
modify تجدید نظر کردن در طرح اتش
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
unit emplaning در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
institutional سازمانی
organizational سازمانی
inorganization بی سازمانی
complements پرسنل سازمانی
complemented پرسنل سازمانی
complementing پرسنل سازمانی
organizational یکان سازمانی
complement پرسنل سازمانی
branch material position شغل سازمانی
augment غیر سازمانی
augmented غیر سازمانی
augmenting غیر سازمانی
augments غیر سازمانی
organizational identity هویت سازمانی
nonorganic غیر سازمانی
organization chart نمودار سازمانی
organizational maintenance نگهداری سازمانی
organizational maintenance تعمیرات سازمانی
organization scheme نمودار سازمانی
quarters in kind منازل سازمانی
organizational psychology روانشناسی سازمانی
organic سازمانی الی
organic یکان سازمانی
organization control کنترل سازمانی
organic سازمانی اصلی
layout آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up آرایش [سازمانی یا سیستمی]
roll call حضور و غیاب سازمانی
noncrew خدمه غیر سازمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com