English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
endomixis تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
Other Matches
mastigophoran اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
specified contracts عقود معینه
fixed portion سهام معینه
given conditions شرایط معینه
special contracts عقود معینه
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
flagellated تاژکدار
flagellate تاژکدار
flagellates تاژکدار
protista اغازیان
diatom اغازیان
flagellating تاژکدار
sporozoal اغازیان انگلی
sporozoan اغازیان انگلی
zoospore هاگ تاژکدار غیرجنسی جلبک
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
spacing مراعات فواصل
periodically در فواصل معین
plant out در فواصل معین کاشتن
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
moniliform دارای فواصل دانه وار
measuring magnifier مسافت یاب مخصوص فواصل کم
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
dole سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
nuclear هستهای
potential barrier سد هستهای
atomic هستهای
mononuclear یک هستهای
nuclear strike تک هستهای
fission reactor واکنشگاه هستهای
nuclear fission شکافت هستهای
transmutation تبدیل هستهای
nuclear forces نیروهای هستهای
nuclear detector اشکارساز هستهای
nuclear fusion گداز هستهای
nuclear fusion گداخت هستهای
nuclear fusion همجوشی هستهای
nuclear energy انرژی هستهای
nuclear number عدد هستهای
nuclear fission انشقاق هستهای
nuclear technology تکنولوژی هستهای
nuclear engineering تکنولوژی هستهای
nuclear power نیروی هستهای
fission bomb بمب هستهای
core storage انباره هستهای
mononuclear سلول یک هستهای
core memory حافظه هستهای
necleo synthesis سنتز هستهای
nuclear chemistry شیمی هستهای
nuclear configuration ترکیب هستهای
nuclear corrosion فرسایش هستهای
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
nuclear pile پیل هستهای
nuclear fusion ذوب هستهای
nuclear structure ساختار هستهای
nuclear transformation تبدیل هستهای
nucleonics فیزیک هستهای
nuclear families خانواده هستهای
nuclear reactors واکنشگاه هستهای
nuclear reactors راکتور هستهای
nuclear reactor واکنشگاه هستهای
nuclear reactor راکتور هستهای
thermonuclear گرمای هستهای
fission شکافت هستهای
fission شکاف هستهای
nuclear family خانواده هستهای
nuclear reaction واکنش هستهای
nuclear power station نیروگاه هستهای
nuclear radiation تشعشع هستهای
fusion جوش هستهای
fusions جوش هستهای
nuclear power انرژی هستهای
nuclear reaction فرایند هستهای
fusions عمل ترکیب هستهای
slugged میزان سازی هستهای
slugs میزان سازی هستهای
fusion energy انرژی همجوشی هستهای
internuclear distance فاصله بین هستهای
fusion عمل ترکیب هستهای
thermonuclear بمب هستهای حرارتی
slug میزان سازی هستهای
thermonuclear reaction واکنش گرما- هستهای
nuclear fusion energy انرژی ذوب هستهای
nuclear binding energy انرژی اتصال هستهای
nuclear biological chemical شیمیایی میکربی هستهای
nuclear power plant تاسیسات انرژی هستهای
nuclear power production تولید انرژی هستهای
radiological رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
fusion reactor راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
nuclear submarine زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
dwarf dud جنگ افزار هستهای عمل نکرده
lymphocytosis ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
fission تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
elodea جنس گیاهان کوچک و ابزی و تک هستهای درامریکا
nominal weapon جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
induced 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
fission products عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
radioactivity قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
inductor قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
controlled thermonuclear reaction جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
refresh تجدید
repetition تجدید
repetitions تجدید
revival تجدید
revivals تجدید
turnover تجدید
refreshed تجدید
review تجدید
recrudescence تجدید
renewals تجدید
renewal تجدید
refreshes تجدید
anabiosis تجدید
instauration تجدید
reviewed تجدید
renewing تجدید
reviews تجدید
renews تجدید
renew تجدید
reviewing تجدید
neogenesis تجدید
renewal of the convention تجدید اتفاق
renewal offf lease تجدید اجاره
renewer تجدید کننده
refection تجدید قوا
revisal تجدید نظر
reelection تجدید انتخاب
instaurator تجدید کننده
redintegrate تجدید شونده
re hearing تجدید محاکمه
reedify تجدید کردن
republication تجدید چاپ
re edify تجدید کردن
rapporchment تجدید روابط
re hearing تجدید نظر
recalculation تجدید محاسبه
recension تجدید چاپ
it is not subject to review تجدید نظر
remilitarization تجدید تسلیحات
reconditioning تجدید امادگی
renewable تجدید شدنی
reinvigorate تجدید نیروکردن
nonrecurring تجدید نشدنی
revisionary تجدید نظری
reinforcement تجدید قوا
rebirth تجدید حیات
reproductions تجدید چاپ
renascence تجدید حیات
revivor تجدید مرافعه
renewability قابلیت تجدید
re establish تجدید کردن
reproduction تجدید چاپ
renewal of the convention تجدید پیمان
rejuvenescence تجدید جوانی
reimpression تجدید چاپ
renewed تجدید شده
revisionist تجدید نظرخواه
reconstituting تجدید ساخت
renovation تجدید نظر
reviewed تجدید نظر
repeat تکرار تجدید
repeats تکرار تجدید
re election تجدید انتخاب
revitalization تجدید حیات
revisions تجدید چاپ
renew تجدید کردن
renews تجدید کردن
review تجدید نظرکردن
renewing تجدید کردن
reunion تجدید جلسه
revisions تجدید نظر
reincarnation تجدید تجسم
revise تجدید نظر
reincarnations تجدید تجسم
revision تجدید چاپ
revises تجدید نظر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com