English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
Other Matches
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
association تجمع
congestion تجمع
accumulation تجمع
accumulations تجمع
forming up تجمع
public meeting تجمع
assembly تجمع
associations تجمع
aggregation تجمع
hive مرکز تجمع
line official داور خط تجمع
assembly area منطقه تجمع
rendezvous area منطقه تجمع
assembling area منطقه تجمع
accumulation point نقطه تجمع
traffic تجمع مدافعان
collecting point منطقه تجمع
capital agglomeration تجمع سرمایه
furunculosis تجمع چندکورک
traffics تجمع مدافعان
trafficking تجمع مدافعان
swarmer تجمع کننده
turout تجمع پرسنل
trafficked تجمع مدافعان
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
dust laden تجمع گرد وغبار
line backing دفاع پشت خط تجمع
associations تداعی معانی تجمع
rallying points محل تجمع مجدد
association تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pipe the side تجمع گارد احترام
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
rallying point محل تجمع مجدد
concentration camp منطقه تجمع اسرا
rendezvous area منطقه تجمع موقت
concentration camps منطقه تجمع اسرا
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy گول زدن حریف در تجمع
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
dummies گول زدن حریف در تجمع
coil up تجمع ستون در راحت باش
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
recall دستور تجمع قوا دادن
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
recalls دستور تجمع قوا دادن
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
recalled دستور تجمع قوا دادن
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
ventricles حفره
chamber حفره
holed حفره
ventricle حفره
interstice حفره
caverns حفره
hole حفره
delve حفره
delved حفره
cavitation حفره
delves حفره
delving حفره
dale حفره
cavern حفره
holes حفره
crater حفره
cavity حفره
borings حفره
cavities حفره
chambers حفره
craters حفره
holing حفره
cells حفره
thirl حفره
fovea حفره
sucket حفره
sheugh حفره
sheuch حفره
hollows حفره
hollow حفره
lacuna حفره
laigh حفره
ditches حفره
ditched حفره
ditch حفره
loculus حفره
sinuses حفره مغ
sinus حفره مغ
pothole حفره
potholes حفره
porous حفره
cell حفره
venter حفره
socket حفره
dales حفره
sockets حفره
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
boring حفره کنی
vacuolate حفره مانند
vacuolation تشکیل حفره
vacuolation ایجاد حفره
calyculate حفره دار
weak square حفره سوراخ
charging socket حفره جا شارژر
camouflet حفره زیرزمینی
camouflet حفره ماسوره
electron hole حفره الکترونی
pitted حفره دار
vacuolar حفره مانند
maw حفره معده
alveolate حفره دار
loculate حفره دار
mold cavity حفره قالب
ozone hole حفره اوزون
pitting ایجاد حفره
knot hole محل حفره
gleonid حفره دار
foveiform حفره مانند
foveate حفره دار
foveal حفره دار
fossate حفره دار
trilocular دارای سه حفره
fossa حفره فرورفتگی
cavitation حفره سازی
crypts حفره غدهای
cavern حفره زیرزمینی
crypt حفره غدهای
pit گودال حفره
caverns حفره زیرزمینی
pit حفره روباه
pits گودال حفره
hollows گودی حفره
hollow گودی حفره
pits حفره روباه
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
socket bayonet سرنیزه حفره دار
fox hole سنگر حفره روباه
fuze cavity حفره نصب ماسوره
vacuolate حفرهای حفره دار
pit حفره خرج چاه
excavation گود برداری حفره
loculus حفره کیسه گرده
chamber جان لوله حفره
chambers جان لوله حفره
vacuolar حفرهای حفره دار
triloculate دارای سه حفره سه یاختهای
cellular expanded بتن با حفره منبسط
electron pair زوج الکترون حفره
pits حفره خرج چاه
sink ته نشینی حفره یاگودال
sinks ته نشینی حفره یاگودال
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
lacunate وابسته به حفره یا جای خالی
vesiculate مربوط به حفره تاول دار
vesicular حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
vesicular مربوط به حفره تاول دار
lumen حفره یا مجرای عضولولهای شکل
lacunar وابسته به حفره یا جای خالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com