English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English Persian
equipment تجهیزات
fixture تجهیزات
appliance تجهیزات
appliances تجهیزات
instrumentation تجهیزات
rig تجهیزات
rigged تجهیزات
rigs تجهیزات
device تجهیزات
devices تجهیزات
accouterment تجهیزات
accouterments تجهیزات
acoutrement تجهیزات
equipments تجهیزات
materiel تجهیزات
transfer equipment تجهیزات
Other Matches
adopted types انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
parroting تجهیزات ای اف اف
parrot تجهیزات ای اف اف
parroted تجهیزات ای اف اف
parrots تجهیزات ای اف اف
ancillary equipment تجهیزات اضافی
equipment logbook دفتر تجهیزات
output equipment تجهیزات خروجی
extra equipment تجهیزات اضافی
cryptoequipment تجهیزات رمز
machine equipment تجهیزات ماشین
ancillary equipment تجهیزات پیرامونی
critical materials تجهیزات مهم
individual aquipment تجهیزات انفرادی
illuminating device تجهیزات روشنایی
handling equipment تجهیزات بار
mechanical equipment تجهیزات مکانیکی
capital equipments تجهیزات سرمایهای
garage equipment تجهیزات گاراژ
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
electric equipment تجهیزات الکتریکی
ancillary equipment تجهیزات جانبی
accessory equipment تجهیزات یدکی
radar equipment تجهیزات رادار
outfits تجهیزات حفاری
switching device تجهیزات سوئیچینگ
standby equipment تجهیزات جانشینی
technical equipment تجهیزات فنی
telephone equipment تجهیزات تلفن
turning attachment تجهیزات تراشکاری
ventilating equipment تجهیزات تهویه
war material تجهیزات جنگی
outfit تجهیزات حفاری
protective equipment تجهیزات حفافتی
mobilization تجهیزات قوا
plants تجهیزات کارگاه
plant تجهیزات کارگاه
peripheral equipment تجهیزات جنبی
nitriting equipment تجهیزات ازت دهی
honing equipment تجهیزات سنگ زنی
forming attachment تجهیزات تراش پروفیل
x ray equipment تجهیزات اشعه رونتگن
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
arsenal ساختمان تجهیزات نظامی
paint spraying equipment تجهیزات رنگ پاشی
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
plant records امار تجهیزات کارگاه
induction melting equipment تجهیزات ذوب القائی
mold making equipment تجهیزات قالب سازی
producer durable equipment تجهیزات با دوام تولیدی
mobile lubricating equipment تجهیزات روغنکاری متحرک
oil reclamation equipment تجهیزات احیا روغن
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
magazine feeding attachment تجهیزات تغذیه مخزن
table of organization and equipment (toe جدول سازمان و تجهیزات
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
measuring device تجهیزات اندازه گیری
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
shuttled بردن افرادو تجهیزات
core blowing equipment تجهیزات دمیدن هسته
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
data communications equipment تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment تجهیزات ترمینال داده
grinding attachment تجهیزات سنگ سمباده
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
defense articles اماد و تجهیزات دفاعی
panoply تجهیزات و ارایش کامل
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
die sinking attachment تجهیزات فرز حدیده
shuttles بردن افرادو تجهیزات
shuttle بردن افرادو تجهیزات
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cam grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قوسی
assets ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
well-appointed دارای تجهیزات یا اثاثیهی خوب
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
friendly interface ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
cutter grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
integrated revision بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
tweaked تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweak تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaking تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaks تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
trigraph حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
downtime پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
so علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
footprint شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
footprints شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
pcm تلفیق رمزضربان Compatible Plug شرکت تولید تجهیزات کامپیوتری anufacturerodulation
decus Society Users EqupmentComputer Digital انجمن استفاده کنندگان تجهیزات کامپیوتری
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
foreign excess تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
bundle بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundling بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
accumulated depreciation کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
plug compatible manufacurer شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com