Dictiornary-Farsi | تجهیز پس انداز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
mobilization of savings	تجهیز پس انداز


Other Matches

average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
equipment	تجهیز
tooling	تجهیز
accoutrements	تجهیز
habilitation	تجهیز
outfit	تجهیز
outfits	تجهیز
mobilizable	قابل تجهیز
mobilizes	تجهیز کردن
mobilized	تجهیز کردن
mobilised	تجهیز کردن
mobilize	تجهیز کردن
mobilising	تجهیز کردن
equip	تجهیز کردن
fit out	تجهیز کردن
equips	تجهیز کردن
mobilization	تجهیز کردن
equipping	تجهیز کردن
mobilizing	تجهیز کردن
mobilises	تجهیز کردن
advances	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تجهیز شده
advancing	قبلا تجهیز شده
plenish	با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
retool	مجددا با ابزار تجهیز کردن
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
rearming	تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
outfit	سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits	سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
mobilizes	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilises	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilised	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilized	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilize	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilising	تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizing	تجهیز کردن متحرک کردن
aggregate saving	پس انداز کل
deposits	پس انداز
ex ante saving	پس انداز
deposit	پس انداز
forehanded	پس انداز کن
ex post saving	پس انداز
saving	پس انداز
irrigator	اب انداز
saver	پس انداز کن
thrift	پس انداز
savings	پس انداز
lay-by	پس انداز کردن
road hole	دست انداز
forced saving	پس انداز اجباری
compulsory saving	پس انداز اجباری
bumpy <adj.>	پر دست انداز
rough <adj.>	پر دست انداز
cannoneer	توپ انداز
buttonhook	دکمه انداز
bumpiness	دست انداز
lay by	پس انداز کردن
theory of saving	نظریه پس انداز
actual saving	پس انداز واقعی
abortifacient	بچه انداز
trafficker	پشت هم انداز
parapets	دست انداز
ballista	سنگ انداز
scene	چشم انداز
scenes	چشم انداز
outlook	چشم انداز
parapet	دست انداز
divisive	تفرقه انداز
lookouts	چشم انداز
lay-bys	پس انداز کردن
bank of deposit	بانک پس انداز
scenery	چشم انداز
bank of deposit	صندوق پس انداز
traffickers	پشت هم انداز
springer	کمند انداز
saving rate	نرخ پس انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
procrastinator	تعویق انداز
private saving	پس انداز خصوصی
postponer	تاخیر انداز
personal saving	پس انداز شخصی
permanent saving	پس انداز دائمی
paysage	چشم انداز
paradox of thrift	تناقض پس انداز
net saving	پس انداز خالص
negative saving	پس انداز منفی
national saving	پس انداز ملی
thrift institutions	موسسات پس انداز
releaser	راه انداز
retardant	عقب انداز
splitter	نفاق انداز
spearman	نیزه انداز
stoker	سوخت انداز
savings bank	صندوق پس انداز
the t.	صاعقه انداز
savings account	حساب پس انداز
saving ratio	نسبت پس انداز
saving motive	انگیزه پس انداز
saving function	تابع پس انداز
saving equation	معادله پس انداز
saving bank	بانک پس انداز
saving account	حساب پس انداز
reverberative	طنین انداز
to lay aside	پس انداز کردن
mobilization of savings	بسیج پس انداز
missile man	موشک انداز
footcloth	پای انداز
foot cloth	پای انداز
fluter	چین انداز
fire teazer	سوخت انداز
fire teazer	اتش انداز
firer	سوخت انداز
feller	درخت انداز
ejector	بیرون انداز
ecbolic	جنین انداز
dissaving	پس انداز منفی
discobolus	دایره انداز
save money	پس انداز کردن
grenadier	نارنجک انداز
salt away <idiom>	پس انداز کردن
missile launcher	موشک انداز
to lay up	پس انداز کردن
torpedo tube	اژدر انداز
unsaved	پس انداز نشده
line starter	راه انداز خط
jaculator	نیزه انداز
jack ketch	طناب انداز
intriguer	پشت هم انداز
intriguant	پشت هم انداز
intrigant	پشت هم انداز
initiator terminator	راه انداز
mouth-watering	دهان آب انداز
howitzer	خمپاره انداز
hand rail	دست انداز
crapshooter	طاس انداز
shoveling	خاک انداز
prospects	چشم انداز
prospecting	چشم انداز
prospected	چشم انداز
view	چشم انداز
prospect	چشم انداز
perspectives	چشم انداز
bump	دست انداز
pothole	دست انداز
shoveled	خاک انداز
shovel	خاک انداز
dustpans	خاک انداز
dustpan	خاک انداز
clearing banks	بانک پس انداز
clearing bank	بانک پس انداز
deposit accounts	حساب پس انداز
deposit account	حساب پس انداز
napkins	پیش انداز
napkin	پیش انداز
potholes	دست انداز
saved	پس انداز کردن
save	پس انداز کردن
scoops	خاک انداز
scooping	خاک انداز
scooped	خاک انداز
scoop	خاک انداز
panoramas	چشم انداز
panorama	چشم انداز
saves	پس انداز کردن
perspective	چشم انداز
scope	چشم انداز
hookers	قلاب انداز
hooker	قلاب انداز
landscaping	چشم انداز
landscapes	چشم انداز
landscaped	چشم انداز
landscape	چشم انداز
thundering	صاعقه انداز
firemen	سوخت انداز
catapulting	سنگ انداز
bomber	بمب انداز
bombers	بمب انداز
sonorous	طنین انداز
mortars	خمپاره انداز
bumpier	پر از دست انداز
starters	راه انداز
starter	راه انداز
trappers	تله انداز
driver	راه انداز
bumpiest	پر از دست انداز
ringers	طنین انداز
ringer	طنین انداز
bowler	توپ انداز
bowlers	توپ انداز
catapults	سنگ انداز
puddle	دست انداز
puddles	دست انداز
rocket launchers	موشک انداز
rocket launcher	موشک انداز
bumpy	پر از دست انداز