English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (2 milliseconds)
English Persian
trundle bed تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
Other Matches
epicycle دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
superiority بزرگتری
eldership بزرگتری
captainship ریاست بزرگتری
captaincy ریاست بزرگتری
undergrowth بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
polymerize باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن
macromere سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
the d. take him بلا بگیرد
to burn the food بگذارند غذا ته بگیرد
bedstead تختخواب
bedsteads تختخواب
He muddles the water to catch fish . <proverb> آب را گل آلود مى کند ماهى بگیرد .
he has raving mad بودکه کسی جلواورانمیتوانست بگیرد
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
hammocks تختخواب سفری
sleigh bed تختخواب سورتمهای
crib تختخواب بچه
footboard پایه تختخواب
cribbed تختخواب بچه
hay تختخواب پاداش
twin beds تختخواب یکنفره
twin bed تختخواب یکنفره
cribbing تختخواب بچه
hammock تختخواب سفری
cots تختخواب سفری
cot تختخواب سفری
cribs تختخواب بچه
waterbed تختخواب آبی
waterbeds تختخواب آبی
bedsteads چهارچوب تختخواب
bedspread روپوش تختخواب
bedstand چهارچوب تختخواب
bedspring فنر تختخواب
bedroll تختخواب سفری
counterpanes روپوش تختخواب
counterpane روپوش تختخواب
bedspreads روپوش تختخواب
bedding تختخواب و ملافه ان
bedstead چهارچوب تختخواب
Bed and Breakfast [B&B] تختخواب و صبحانه
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
water bath دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
She found it hard to make up her mind. برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
waterbath دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water quench دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
bain-marie دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
alternative چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
alternatives چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
bunk covers روکش نسوز تختخواب
bunk beds تختخواب چند طبقه
box spring فنر مارپیچ تختخواب
charpoy تختخواب سبک هندی
bedpost پایه یا ستون تختخواب
coverlet لحاف روپوش تختخواب
coverlets لحاف روپوش تختخواب
cots تختخواب سفری نظامی
sleeper واگن تختخواب دار
bunk bed تختخواب چند طبقه
cot تختخواب سفری نظامی
sleepers واگن تختخواب دار
bunk هرگونه تختخواب تاشو
bunks هرگونه تختخواب تاشو
sleeping carriage واگن تختخواب دار
succinctness کوتاهی
transience or cy کوتاهی
shortness کوتاهی
non feasnce کوتاهی
abridgement کوتاهی
lowness کوتاهی
concise ness کوتاهی
dwarfishness کوتاهی
defaulting کوتاهی
brachylogy کوتاهی
defaults کوتاهی
delinquency کوتاهی
default کوتاهی
transience کوتاهی
brevity کوتاهی
defaulted کوتاهی
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
CB رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
sofa-beds نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
sofa-bed نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
couchette نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
couchettes نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
failing درصورت کوتاهی از
defaulter کوتاهی کننده
non feasor کوتاهی کننده
shorrcomer کوتاهی کننده
failures کوتاهی قصور
compendium مختصر کوتاهی
in a short time در یک مدت کوتاهی
failings درصورت کوتاهی از
defaulters کوتاهی کننده
failure کوتاهی قصور
he did his level best کوتاهی نکرد
defult کوتاهی ورزیدن
compend کوتاهی اختصار
negligence قصور کوتاهی
You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb> هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
bunks تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
sleeping cars واگن تختخواب دار راه اهن
bunk تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
sleeping car واگن تختخواب دار راه اهن
for a short time بری مدت کوتاهی
skateboards وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboard وسیله کوتاهی با 4 قرقره
curtness کوتاهی وتندی سخن
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
impulse پالسی که زمان کوتاهی می ماند
hard hack بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
impulses پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
regional breakpoint نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
Could you put a cot in the room? آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
i will do my possible هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initials تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initial تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
When we get this project off the ground we can relax. وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
interspinalis ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
to pause [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
Gothic Revival [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
gradine [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
loader برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
cards برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
barrator قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
waterbath [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bain-marie [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
truckle bed تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
loader تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com