Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
Other Matches
trade balance
موازنه تجارتی
active balance
موازنه مثبت
equilibrium
موازنه و تعادل
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
balance
موازنه کردن تعادل
balances
موازنه کردن تعادل
swan scale
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
trade gap
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
trade deficit
حالتیکه در ان صادرات یک کشور کمترازواردات ان باشد
mercantilism
سیاست موازنه بازرگانی کشور
balance of trade
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
spam
مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
to be in demand
خریدارداشتن مطلوب بودن
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
to wait for a favorable opportunity
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
mercantilism
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
positivity
مثبت بودن
look at the world through rose-colored glasses
<idiom>
خیلی مثبت بودن
voltage balance
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
parity
زوج بودن تعادل
to overcomein number
بیشتر بودن از
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
overlive
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر زنده بودن از
outliving
بیشتر زنده بودن از
outlive
بیشتر زنده بودن از
positive
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
commercialize
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
protecting
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
utopiannism
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
self poise
تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
counterweights
حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight
حالت تعادل وزنه تعادل
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
out goings
صادرات
outgoings
صادرات
exporting
صادرات
exported
صادرات
export
صادرات
export dependence
وابستگی صادرات
import and export
واردات و صادرات
capital exports
صادرات سرمایه
reexport
صادرات مجدد
export documents
اسناد صادرات
export duty
حقوق صادرات
export promotion
توسعه صادرات
export tariff
حقوق صادرات
export licence
پروانه صادرات
export tariff
هزینه صادرات
export charge
هزینه صادرات
export charge
حقوق صادرات
export incentive
انگیزه صادرات
export duty
هزینه صادرات
export promotion
افزایش صادرات
export duty
تعرفه صادرات
export tariff
تعرفه صادرات
total exports
جمع کل صادرات
net exports
خالص صادرات
volume of export
حجم صادرات
export surplus
مازاد صادرات
export charge
تعرفه صادرات
export quotus
سهمیه صادرات
export tax
مالیات بر صادرات
passive trade balance
فزونی واردات بر صادرات
laissez-faire
ازادی صادرات وواردات
export import bank
بانک صادرات واردات
reexport
صادرات مجددکالای وارداتی
counterbalance
موازنه
equilibrator
موازنه
equilibration
موازنه
balance
موازنه
equilibrium
موازنه
counterbalances
موازنه
balances
موازنه
counterbalanced
موازنه
equilibrium
موازنه موازنه
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
favorites
مطلوب
desired
مطلوب
optimal
حد مطلوب
optimum
حد مطلوب
favorable
مطلوب
favourites
مطلوب
indign
نا مطلوب
optimum
مطلوب
favourite
مطلوب
favourite or vor
مطلوب
favorite
مطلوب
coveted
مطلوب
invisible exports
فرستاده هایا صادرات نامحسوس
extreport trade
صادرات مجدد کالاهای وارداتی
export multiplier
ضریب بهم فزاینده صادرات
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
adverse balance
موازنه منفی
equilibrate
موازنه کردن
balancing reservoir
حوض موازنه
charge balance
موازنه بار
to strike a balance
موازنه دراوردن
counterbalanced
موازنه کردن
counterbalances
موازنه کردن
trade balance
موازنه تجاری
compensation level
تراز موازنه
equilibrist
طرفدارسیاست موازنه
balance of trade
موازنه تجاری
compensating reservoir
حوض موازنه
balances of payments
موازنه پرداختها
compensation point
نقطه موازنه
to rule off
موازنه کردن
material balance
موازنه مواد
libratory
موازنه کننده
counterbalance
موازنه کردن
mass balance
موازنه جرم
balance of payments
موازنه پرداختها
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
optimum speed
سرعت مطلوب
merit goods
کالاهای مطلوب
optimal solution
راه حل مطلوب
optimum
مقدار مطلوب
safe velocity
سرعت مطلوب
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
optimum height
ارتفاع مطلوب
optimum output
تولید مطلوب
desired leading
مسیر مطلوب
optimum point
نقطه مطلوب
optimum population
حد مطلوب جمعیت
desirable
خواستنی مطلوب
optimum
حالت مطلوب
at a premium
بسیار مطلوب
favourable
موافق مطلوب
nice
دلپذیر مطلوب
nicer
دلپذیر مطلوب
nicest
دلپذیر مطلوب
ideal
کمال مطلوب
ideals
کمال مطلوب
lief
مطلوب مایل
target profit
سود مطلوب
balance of trade
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
stabilizes
به حالت موازنه در اوردن
stabilizes
بحالت موازنه دراوردن
stabilized
به حالت موازنه در اوردن
stabilised
بحالت موازنه دراوردن
stabilized
بحالت موازنه دراوردن
stabilised
به حالت موازنه در اوردن
stabilises
بحالت موازنه دراوردن
stabilises
به حالت موازنه در اوردن
stabilising
بحالت موازنه دراوردن
stabilize
به حالت موازنه در اوردن
stabilize
بحالت موازنه دراوردن
stabilising
به حالت موازنه در اوردن
balance
موازنه تتمه حساب
balanced reaction
واکنش موازنه شده
balance
موازنه صورت وضعیت
balances
موازنه تتمه حساب
strike a balance
موازنه بدست اوردن
balances
موازنه صورت وضعیت
eligible
واجد شرایط مطلوب
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
optimum allocation of resources
تخصیص مطلوب منابع
favourably
بطور مساعد یا مطلوب
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
inflationary gap
سطح اشتغال مطلوب
bland
شیرین و مطلوب نجیب
ideal irrigation interval
فاصله مطلوب ابیاری
optimal
مربوط به کمال مطلوب
blander
شیرین و مطلوب نجیب
towardly
امید بخش مطلوب
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
birling
مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
balance of international payment
موازنه پرداختهای بین المللی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com