Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
procrastinator
تعویق انداز
Other Matches
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
postponement
تعویق
postponements
تعویق
mora
تعویق
procrastination
تعویق
deferment
تعویق
supersedure
تعویق
retardment
تعویق
retardation
تعویق
imparlance
تعویق دعوا
postponing
به تعویق انداختن
postpones
به تعویق انداختن
postpone
به تعویق انداختن
to put off
به تعویق انداختن
to delay
به تعویق انداختن
to defer
به تعویق انداختن
postponed
به تعویق انداختن
abeyance or adeyancy
تعلیق تعویق
prorogation
اطاله تعویق
put off
عذر تعویق
to postpone
به تعویق انداختن
cunctation
مکث تعویق
supersedure
تعویق اندازی
suspends
به تعویق انداختن
suspending
به تعویق انداختن
suspend
به تعویق انداختن
suspense
در حال تعویق
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
postponemnet of inception
تعویق شروع کار
deferred dobit
تعویق در پرداخت هزینه
to stay something
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
suspensory
موجب تعویق بیضه بند
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
plea in abatement
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
free float
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
thrift
پس انداز
saver
پس انداز کن
aggregate saving
پس انداز کل
forehanded
پس انداز کن
ex ante saving
پس انداز
saving
پس انداز
irrigator
اب انداز
ex post saving
پس انداز
savings
پس انداز
deposit
پس انداز
deposits
پس انداز
hand rail
دست انداز
fire teazer
اتش انداز
firer
سوخت انداز
feller
درخت انداز
savings bank
صندوق پس انداز
provident bank
صندوق پس انداز
fire teazer
سوخت انداز
fluter
چین انداز
foot cloth
پای انداز
grenadier
نارنجک انداز
save money
پس انداز کردن
bumpy
<adj.>
پر دست انداز
rough
<adj.>
پر دست انداز
road hole
دست انداز
footcloth
پای انداز
ejector
بیرون انداز
ecbolic
جنین انداز
cannoneer
توپ انداز
buttonhook
دکمه انداز
bumpiness
دست انداز
bank of deposit
صندوق پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
ballista
سنگ انداز
view
چشم انداز
dissaving
پس انداز منفی
discobolus
دایره انداز
penny bank
صندوق پس انداز
trustee savings bank
صندوق پس انداز
releaser
راه انداز
crapshooter
طاس انداز
forced saving
پس انداز اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
actual saving
پس انداز واقعی
savings bank
صندوق پس انداز
the t.
صاعقه انداز
saving rate
نرخ پس انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
thrift institutions
موسسات پس انداز
propensity to save
گرایش به پس انداز
to lay aside
پس انداز کردن
private saving
پس انداز خصوصی
postponer
تاخیر انداز
to lay up
پس انداز کردن
retardant
عقب انداز
stoker
سوخت انداز
reverberative
طنین انداز
savings account
حساب پس انداز
spearman
نیزه انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
saving motive
انگیزه پس انداز
splitter
نفاق انداز
saving function
تابع پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
saving bank
بانک پس انداز
saving account
حساب پس انداز
springer
کمند انداز
torpedo tube
اژدر انداز
personal saving
پس انداز شخصی
line starter
راه انداز خط
jaculator
نیزه انداز
jack ketch
طناب انداز
intriguer
پشت هم انداز
intriguant
پشت هم انداز
intrigant
پشت هم انداز
initiator terminator
راه انداز
salt away
<idiom>
پس انداز کردن
missile launcher
موشک انداز
missile man
موشک انداز
permanent saving
پس انداز دائمی
paysage
چشم انداز
paradox of thrift
تناقض پس انداز
net saving
پس انداز خالص
negative saving
پس انداز منفی
national saving
پس انداز ملی
unsaved
پس انداز نشده
mouth-watering
دهان آب انداز
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
mobilization of savings
بسیج پس انداز
howitzer
خمپاره انداز
catapults
سنگ انداز
bowlers
توپ انداز
prospected
چشم انداز
prospecting
چشم انداز
prospects
چشم انداز
bowler
توپ انداز
bump
دست انداز
rocket launchers
موشک انداز
rocket launcher
موشک انداز
pothole
دست انداز
prospect
چشم انداز
scope
چشم انداز
catapulting
سنگ انداز
perspective
چشم انداز
catapulted
سنگ انداز
catapult
سنگ انداز
firemen
سوخت انداز
fireman
سوخت انداز
lookouts
چشم انداز
lookout
چشم انداز
perspectives
چشم انداز
bumpy
پر از دست انداز
bumpiest
پر از دست انداز
shovelling
خاک انداز
shovelled
خاک انداز
deposit account
حساب پس انداز
deposit accounts
حساب پس انداز
shoveling
خاک انداز
shoveled
خاک انداز
clearing bank
بانک پس انداز
clearing banks
بانک پس انداز
shovel
خاک انداز
shovels
خاک انداز
bumpier
پر از دست انداز
starters
راه انداز
starter
راه انداز
trappers
تله انداز
trapper
تله انداز
potholes
دست انداز
overlooks
چشم انداز
overlooking
چشم انداز
overlooked
چشم انداز
napkin
پیش انداز
napkins
پیش انداز
overlook
چشم انداز
dustpans
خاک انداز
saves
پس انداز کردن
traffickers
پشت هم انداز
trafficker
پشت هم انداز
scenery
چشم انداز
dustpan
خاک انداز
save
پس انداز کردن
scoops
خاک انداز
scooping
خاک انداز
scooped
خاک انداز
scoop
خاک انداز
saved
پس انداز کردن
scenes
چشم انداز
scene
چشم انداز
lay by
پس انداز کردن
lay-by
پس انداز کردن
lay-bys
پس انداز کردن
outlook
چشم انداز
panorama
چشم انداز
landscape
چشم انداز
landscaping
چشم انداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com