Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
modification of the articles
تغییر اساسنامه
Other Matches
articles of association
اساسنامه
memorandom
اساسنامه
article of a company
اساسنامه شرکت
memorandum of association
اساسنامه شرکت
statute
حکم اساسنامه
articles of assosiation
اساسنامه شرکت
statutes
حکم اساسنامه
article of association
اساسنامه شرکت
memorandom of association
اساسنامه شرکت
constitutions
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
constitution
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
statute
قانونی اساسنامه شرکت
statutes
قانونی اساسنامه شرکت
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
change
تغییر کردن تغییر دادن
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
amendment
تغییر
amendments
تغییر
variations
تغییر
mutation
تغییر
mutations
تغییر
changeless
بی تغییر
stationary
بی تغییر
shunting
تغییر خط
variation
تغییر
innovations
تغییر
conversions
تغییر
changing
تغییر
dachi
تغییر پا
vicissitude
تغییر
alternation
تغییر
changes
تغییر
commutation
تغییر
changed
تغییر
change
تغییر
alteration
تغییر
innovation
تغییر
modification
تغییر
fluctuation
تغییر
misalignment
تغییر
conversion
تغییر
susceptible of change
تغییر پذیر
immutable
تغییر ناپذیر
switcheroo
تغییر ناگهانی
weathers
تغییر فصل
convertibility
توانایی تغییر
current displacement
تغییر جریان
weathered
تغییر فصل
weather
تغییر فصل
ternal
دارای سه تغییر
temperature variation
تغییر دما
range of variation
ناحیه تغییر
covariation
تغییر همگام
unalterable
تغییر ناپذیر
invariable
تغییر ناپذیر
variables
تغییر پذیر
flexility
قابلیت تغییر
to undergo a change
تغییر یافتن
supple
تغییر پذیر
susceptible of change
مستعد تغییر
reversal shift
تغییر وارون
skittish
تغییر پذیر
dimensional change
تغییر اندازه
modifier
تغییر دهنده
design change
تغییر طرح
modifiers
تغییر دهنده
mean variation
تغییر متوسط
secular change
تغییر قرنی
sex reversal
تغییر جنسیت
fluctuate
تغییر مداوم
fluctuated
تغییر مداوم
displaceable
قابل تغییر
demand shift
تغییر تقاضا
put about
تغییر مسیردادن
transmutation
تغییر شکل
effable
قابل تغییر
rebus sic stautibus
تغییر شکل
displeacement of water
تغییر مکان اب
surface of revolution
سطح تغییر
displaciment
تغییر مکان
deformation
تغییر شکل
standpat
مخالف تغییر
fluctuates
تغییر مداوم
infelection
تغییر شکل
minor change
خرد تغییر
amended
تغییر دادن
amend
تغییر دادن
mutating
تغییر دادن
mutates
تغییر دادن
mutated
تغییر دادن
mutate
تغییر دادن
modifying
تغییر دادن
misalign
تغییر یافتن
modifies
تغییر دادن
modifiability
تغییر پذیری
amending
تغییر دادن
modify
تغییر دادن
metachromatism
تغییر رنگ
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
vary
تغییر کردن
transforms
تغییر شکل
transforming
تغییر شکل
load variation
تغییر بار
transformed
تغییر شکل
magnatic displacement
تغییر مغناطیسی
varies
تغییر کردن
left shift
تغییر مکان به چپ
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
invariance
تغییر ناپذیری
invariant
تغییر ناپذیر
transform
تغییر شکل
ireversible
تغییر ناپذیر
kainophobia
تغییر هراسی
kainotophobia
تغییر هراسی
lability
تغییر پذیری
lour
اخم تغییر
constantly
بدون تغییر
upheavals
تغییر فاحش
variability
تغییر پذیری
peripeteia
تغییر ناگهانی
parathesis
ترکیبی بی تغییر
upheaval
تغییر فاحش
immutability
تغییر ناپذیری
inalterability
تغییر ناپذیری
inalterable
تغییر ناپذیر
changeable
تغییر پذیر
transformation
عمل تغییر
frequency change
تغییر بسامد
variable
تغییر پذیر
frequency fluctuation
تغییر فرکانس
phase shift
تغییر فاز
permute
تغییر دادن
heterophonia
تغییر صدا
transformation
تغییر شکل
palingenesis
تغییر شکل
alters
تغییر دادن
mutability
تغییر پذیری
multiplier
ضریب تغییر
moveable
قابل تغییر
alter
تغییر یافتن
modificatory
تغییر دهنده
displacement
تغییر موضع
displacement
تغییر مکان
mutabilty
تغییر پذیری
mutable
تغییر پذیر
variations
تغییر ناپایداری
alters
تغییر یافتن
altering
تغییر دادن
altering
تغییر یافتن
nonreversal shift
تغییر ناوارون
altered
تغییر دادن
altered
تغییر یافتن
alter
تغییر دادن
variation
تغییر ناپایداری
modificative
تغییر دهنده
change spin
چرخیدن با تغییر پا
to alter
[to]
تغییر یافتن
to turn
[into]
تغییر دادن
to turn
[into]
تغییر کردن
deviations
تغییر مسیر
mutants
تغییر پذیر
mutant
تغییر پذیر
metamorphosis
تغییر شکل
change of speed
تغییر سرعت
change
[in something]
[from something]
تغییر
[در یا از چیزی]
speed variation
تغییر سرعت
change of place
تغییر مکان
change of curvature
تغییر انحنا
automatic take
تغییر پایگاه
flexible
قابل تغییر
behavior modification
تغییر رفتار
stable
بی حرکت یا بی تغییر
stables
بی حرکت یا بی تغییر
change in demand
تغییر تقاضا
change in supply
تغییر عرضه
deviation
تغییر مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com