English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cyclothymia تغییر وضع مزاجی وروحی ازشادابی وفعالیت به غمگینی وغیره
Other Matches
working asset سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
orthopsychiatry تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
hereditarian کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
sadness غمگینی
sadness غمگینی
cheerlessness غمگینی
sorrowfulness غمگینی
downbeat غمگینی افسرده
downcast غمگینی سربزیری
joyless خالی از کیف غمگینی
temperamental مزاجی
temperamentally مزاجی
diathetic مزاجی
frigidity سرد مزاجی
ambivalence دمدمی مزاجی
freaks دمدمی مزاجی
inflammble temper اتش مزاجی
pliancy دمدمی مزاجی
freak دمدمی مزاجی
fieriness اتش مزاجی
crotchetiness دمدمی مزاجی
squeamishness لطیف مزاجی دقت
fierily ازروی اتش مزاجی
quirk مزاجی تناقض گویی
irascibly از روی اتش مزاجی
quirks مزاجی تناقض گویی
testily از روی تند مزاجی
fantasticality دمدمی مزاجی توهم
dyscrasia اختلال مزاجی یا دماغی
squeamishly بانازک طبعی یا لطیف مزاجی
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over تغییر روش تغییر رویه
changing تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
etcaetera وغیره
et cetera وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera . وغیره وغیره
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
snap قفلکیف وغیره
dales خلیج وغیره
snapping قفلکیف وغیره
sheeting ملافه وغیره
snapped قفلکیف وغیره
dale خلیج وغیره
snaps قفلکیف وغیره
pile پرزقالی وغیره
piled پرزقالی وغیره
tubes لوله خمیرریش وغیره
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
dollop دسته علف وغیره
trap زانویی مستراح وغیره
tube لوله خمیرریش وغیره
dossel پشتی صندلی وغیره
dollops دسته علف وغیره
dower لانه خرگوش وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
sash حمایل نظامی وغیره
frontlet پیشانی اسب وغیره
furnaces تون حمام وغیره
sashes حمایل نظامی وغیره
clop لنگی اسب وغیره
dossal پشتی صندلی وغیره
furnace تون حمام وغیره
coequal درشان ومقام وغیره
station ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
curlicue تزئینات خطاطی وغیره
vase گلدان نقره وغیره
subsidence تخفیف درد وغیره
pillbox قوطی حب دارو وغیره
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
snout لوله کتری وغیره
coronal هاله خورشید وغیره
shells پوست فندق وغیره
ratoon نهال موز وغیره
snouts لوله کتری وغیره
shelling پوست فندق وغیره
coronel هاله خورشید وغیره
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
propellor پروانه هواپیماوکشتی وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
shell پوست فندق وغیره
propeller پروانه هواپیماوکشتی وغیره
vases گلدان نقره وغیره
seance جلسه احضارارواح وغیره
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
hobs با دندانه ماشین وغیره بریدن
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
Known and unknown . معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
blear تاری حاصل از اشک وغیره
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
nephew پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
sick bays بهداری کشتی ودانشکده وغیره
wreckage لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
choreography رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
stancher بند اور خون وغیره
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
spinule خارهای ریز چرخ وغیره
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
closure دریچه درب بطری وغیره
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
hob با دندانه ماشین وغیره بریدن
tailpiece ارایش ته فصل کتاب وغیره
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
horologe ساعت مچی ودیواری وغیره
floated بستنی مخلوط با شربت وغیره
float بستنی مخلوط با شربت وغیره
hides پوست خام گاووگوسفند وغیره
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
nephews پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
sick berth بهداری کشتی ودانشکده وغیره
hide پوست خام گاووگوسفند وغیره
bisk ماهی وغیره درست میکنند
lysis زوال وفساد سلول وغیره
sick bay بهداری کشتی ودانشکده وغیره
loge جای ویژه در تاتر وغیره
closures دریچه درب بطری وغیره
floats بستنی مخلوط با شربت وغیره
To turn over the pages . ورق زدن ( کتاب وغیره )
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
To be decorated . نشان گرفتن ( مدال وغیره )
barn انبار کاه و جو وکنف وغیره
barns انبار کاه و جو وکنف وغیره
To hit a wining streak. شانس آوردن ( درقمار وغیره )
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
To knock someone down. کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
To air the clothes (bed-sheets etc). آفتابب دادن لباس ،( ملحفه وغیره )
backboard تختهء پشت قاب عکس وغیره
A strong (weak)coffee (tea,etc. ) قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
I have a toothache (headache). دندانم ( سرم وغیره ) درد می کند
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
To dismount from a horse(bicycle). از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
A concession امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
ticks انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
tick انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
No vacancies. جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
ticked انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
To climb down. پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
In a state of despair(anxiety,etc). درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
taxidermy پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
speed limits حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
speed limit حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
citriculture کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
stenotype دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
shortening روغن ترد کننده شیرینی وغیره
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
pailette زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
workbenches میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
workbench میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
mannite ماده قندی شیر خشت وغیره
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
mannitol ماده قندی شیر خشت وغیره
He is a corrupt official . مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
halm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
Proof – reading. غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
gauger کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
She has emotional entanglements (involvement ) . گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
To operate something . چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
A bare hourse . اسب لخت ( بدون زین ودهنه وغیره )
haulm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
lycanthropy تبدیل به هیبت گرگ در اثر جادو وغیره
stave بشکل چوب دستی یاچماق وغیره دراوردن
pailett زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com