Total search result: 124 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
excess demand |
تقاضای بیش از حد |
|
|
Search result with all words |
|
demand |
تقاضای خرید کالا |
demanded |
تقاضای خرید کالا |
demands |
تقاضای خرید کالا |
give |
تقاضای رای |
gives |
تقاضای رای |
giving |
تقاضای رای |
application |
تقاضای کار |
applications |
تقاضای کار |
demur |
تقاضای درنگ یا مکث کردن |
demurred |
تقاضای درنگ یا مکث کردن |
demurring |
تقاضای درنگ یا مکث کردن |
demurs |
تقاضای درنگ یا مکث کردن |
layer |
برنامهای که تقاضای ارسال کند |
layers |
برنامهای که تقاضای ارسال کند |
queue |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queued |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queueing |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queues |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
tax |
تحمیل تقاضای سنگین |
taxed |
تحمیل تقاضای سنگین |
taxes |
تحمیل تقاضای سنگین |
caller |
شخصی که تقاضای تماس دارد |
callers |
شخصی که تقاضای تماس دارد |
channel |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channeled |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channeling |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channelled |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channels |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
reclamation |
تقاضای جبران خسارت کردن |
reclamation |
تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد |
require |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
required |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
requires |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
requiring |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
search |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searched |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searches |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searchingly |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
aggregate demand |
تقاضای کل |
aggregate demand function |
تابع تقاضای کل |
aggregate market demand |
تقاضای کل بازار |
appeal play |
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف |
application for loan |
تقاضای وام |
apply for a divorce |
تقاضای طلاق کردن |
ARQ |
که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند |
ask for a lady's hand |
تقاضای ازدواج با بانویی کردن |
at the instance of |
به تقاضای |
at the instance of |
بر حسب تقاضای |
at the request of |
تقاضای |
blood chit |
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم |
blue bark |
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت |
call of more |
حق تقاضای زیاد کردن مبیع |
caveator |
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر |
complementary demand |
تقاضای مکمل |
complementary demand |
تقاضای تکمیلی |
composite demand |
تقاضای مرکب |
credit application |
تقاضای گشایش اعتبار |
cross elasticity of demand |
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از : |
demand accommodation |
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار |
demand for payment |
تقاضای پرداخت |
demurrer |
تقاضای تاخیر درصدور حکم |
derived demand |
تقاضای مشتق شده |
disoblige |
دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر |
downward sloping demand curve |
منحنی تقاضای نزولی |
effective demand |
تقاضای موثر |
effective demand |
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند |
elastic demand |
تقاضای با کشش |
elastic demand |
تقاضای کشش دار |
elastic demand |
تقاضای انعطاف پذیر |
excess demand |
تقاضای زیادی مازاد تقاضا |
factor demand |
تقاضای عوامل |
final demand |
تقاضای نهائی |
individual demand schedule |
جدول تقاضای فردی |
inelastic demand |
تقاضای بی کشش |
inelastic demand |
تقاضای غیر حساس |
inelastic demand |
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند |
joint demand |
تقاضای مشترک |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
law of downward sloping demand |
قانون تقاضای نزولی |
letter of recall |
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند |
letters rogatory |
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی |
marginal demand price |
قیمت تقاضای نهائی |
market demand |
تقاضای بازار |
maximum demand |
تقاضای بیشینه |
national demand |
تقاضای ملی |
neoclassical economics |
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است |
nonce word |
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند |
oyer |
تقاضای استماع یا دادرسی |
perfectly elastic demand |
تقاضای کاملا با کشش |
perfectly inelastic demand |
تقاضای کاملا بی کشش |
planned demand |
تقاضای برنامه ریزی شده |
postulancy |
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه |
precautionary demand for money |
تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی |
purchase request |
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید |
re claim |
تقاضای مجدد |
reclama |
تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای |
replacement demand |
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل |
request substitution |
تقاضای تعویض |
request time out |
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای |
Other Matches |
|
theory of effective demand determination |
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل |
total demand |
تقاضای کل |
at my request |
مطابق با تقاضای من |
request to send |
تقاضای ارسال |
pop the question <idiom> |
تقاضای ازدواج |
to request issuance |
تقاضای صدور کردن |
soft market |
بازار با تقاضای خوب |
rpo |
تقاضای مظنه قیمت |
toa for a job or position |
تقاضای شغل کردن |
put the bite on someone <idiom> |
از کسی تقاضای پول کردن |
To demand prompt payment. |
تقاضای پرداخت فوری کردن |
To seek political asylum. |
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن |
rts |
Send To Request تقاضای ارسال |
To ask for political asylum. |
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن |
speculative demand for money |
تقاضای سفته بازی برای پول |
statement of charge |
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت |
to withdraw an application |
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای |
The victors demanded unconditional surrender . |
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند |
small claim |
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است |
striking off the roll |
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن |
say's law |
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت |
say's law |
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد |
transaction demand for money |
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات |