Total search result: 120 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lead |
تقدم |
leads |
تقدم |
right of way |
تقدم |
rights of way |
تقدم |
precedence |
تقدم |
primacy |
تقدم |
preference |
تقدم |
preferences |
تقدم |
priorities |
تقدم |
priority |
تقدم |
antecedence |
تقدم |
anteriority |
تقدم |
better hand |
تقدم |
precession |
تقدم |
preemimence |
تقدم |
priorship |
تقدم |
|
|
Other Matches |
|
background processing |
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد |
migration |
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off |
foreground program |
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد |
priorities |
حق تقدم |
precedence |
حق تقدم |
priorship |
حق تقدم |
priority |
حق تقدم |
rights of way |
حق تقدم |
precedency |
حق تقدم |
right of priority |
حق تقدم |
pas |
حق تقدم |
right of way |
حق تقدم |
preferment |
حق تقدم |
emergency priority |
تقدم اضطراری |
emergency priority |
تقدم فوری |
law of primacy |
قانون تقدم |
precession of the equinoxes |
تقدم اعتدالین |
preexistence |
تقدم وجود |
major road |
راه با حق تقدم |
precendence rules |
قواعد تقدم |
pre existence |
تقدم وجود |
ratings |
ترتیب تقدم |
time priority |
تقدم زمانی |
to give preference to |
تقدم دادن بر |
to give place to |
تقدم دادن |
to give priority to |
تقدم دادن به |
urgent priority |
تقدم فوری |
urgent priority |
تقدم حیاتی |
burdened |
فاقد حق تقدم |
priority intersection |
تقدم باراهفرعی |
leads |
سرمشق تقدم |
lead |
سرمشق تقدم |
precedence |
ترتیب تقدم |
valve lead |
تقدم سوپاپ |
priority of fires |
تقدم اتشها |
precedence |
تقدم پیامها |
priority of check |
تقدم کیش |
rating |
ترتیب تقدم |
primacy recency effect |
اثر تقدم - تاخر |
preempt |
حق تقدم پیدا کردن |
law of prior entry |
قانون تقدم ورود |
issue priority |
ترتیب تقدم توزیع |
background |
کار با حق تقدم پایین |
right of way |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
priority targets |
هدفهای دارای تقدم |
preexistent |
دارای تقدم در وجود |
system priorities |
تقدم های سیستم |
rights of way |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
prolepsis |
تقدیم یا تقدم امری |
backgrounds |
کار با حق تقدم پایین |
transposition |
تقدم و تاخر جابجاشدگی |
issue priority |
تقدم توزیع اماد |
privilegium |
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی |
preemptor |
شریک دارای حق تقدم در خرید |
backgrounds |
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین |
background |
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین |
freight route order |
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها |
alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
interrupts |
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی |
to put somebody in a backwater |
به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی] |
interrupting |
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی |
The pedestrain has the right of way. |
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است |
interrupt |
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی |
foreground |
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره |
to put somebody on the back burner |
به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی] |
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap |
به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی] |
to shunt somebody aside |
به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی] |
background |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
transpostion |
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه |
backgrounds |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
pre audience |
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه |
maskable |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود |
democratic network |
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند |
dispatching priority |
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها |
foreground |
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود |
key |
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد |
ladder tournament |
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر |
absolute address |
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست |
machine address |
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست |
onion skin architecture |
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم |
to marshal one's creditors |
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن |
interrupt |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
interrupting |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
interrupts |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
foregrounding |
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره |
foreground |
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند |
signatures |
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد. |
signature |
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد. |
case |
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب |
cases |
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب |
away |
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند |
background |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
backgrounds |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
background |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
backgrounds |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
service rating |
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی |
masters |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
mastered |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
master |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
hierarchy |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
hierarchies |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
interrupts |
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد |
interrupt |
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد |
interrupting |
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد |