Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (8 milliseconds)
English
Persian
loss
تلفات ضایعات
Search result with all words
loss
تلفات جنگی ضایعات رزمی
casualties
تلفات و ضایعات
casualty
تلفات و ضایعات
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
casualty board
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
loss replacement
جایگزینی تلفات و ضایعات
mass casualties
تلفات و ضایعات شدید
Other Matches
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
scraps
ضایعات
scrapping
ضایعات
cultch
ضایعات
culch
ضایعات
scrapped
ضایعات
scrap
ضایعات
decrement
ضایعات
spoilage
ضایعات
garble
ضایعات
wastage
ضایعات
waste product
ضایعات
lint
ضایعات پنبه
battle casualty
ضایعات رزمی
effective damage
ضایعات موثر
cotton waste
ضایعات پنبه
damage
ضایعات رزمی
wastage
ضایعات تضییع
pugs
ضایعات غله
pug
ضایعات غله
damage criteria
میزان ضایعات
loss appraisal
ضایعات قابل قبول
cotton-waste
آشغال و ضایعات پنبه
mortality
قابلیت دریافت ضایعات
gumma
ضایعات دوره سوم سفلیس
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
total loss
تلفات کل
loss
تلفات
mortality
تلفات
losses
تلفات
fatality
تلفات
fatalities
تلفات
victim
تلفات
casualty
تلفات
casualties
تلفات
victims
تلفات
suffers
تلفات دیدن
suffered
تلفات دیدن
insulation power factor
زاویه ی تلفات
mass casualties
تلفات زیاد
kill factor
ضریب تلفات
magnetic hystersis loss
تلفات هیسترزیس
low loss cable
کابل با تلفات کم
low loss coil
بوبین با تلفات کم
low loss construction
ساختمان کم تلفات
lethal area
منطقه تلفات
suffer
تلفات دیدن
mortality factor
ضریب تلفات
battle casualty
تلفات جنگی
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
total losses
کل تلفات ابی
casualty radius
شعاع تلفات
corona losses
تلفات کورونا
tip loss
تلفات نوک
the losses of the army
تلفات ارتش
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
low loss ceramics
سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
low loss capacitor
خازن با تلفات دی الکتریک کم
loss appraisal
قبول تلفات در جنگ
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
vulnerability
در معرض تلفات بودن
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
eddy current losses
تلفات جریان گردابی
casualty radius
شعاع تولید تلفات
tolls
تعداد تلفات جنگی ضایعه
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
toll
تعداد تلفات جنگی ضایعه
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
gear friction losses
تلفات اصطکاکی جعبه دنده
inflict casualty
تلفات وارد کردن بدشمن
to take toll of any one
تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
tolling
تعداد تلفات جنگی ضایعه
kill
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills
تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflict
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter
دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflicted
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
decimated
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
spray attack
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
casualty attack
تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com