English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
mass practice تمرین بدون استراحت
Other Matches
dry sum تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
dummy run تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy runs تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
run through <idiom> ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
breather استراحت
bye استراحت
byes استراحت
rests استراحت
rehabilitation استراحت
recumbency استراحت
idle استراحت
breathers استراحت
rest استراحت
yasme استراحت
vacation استراحت
idles استراحت
idlest استراحت
idled استراحت
vacations استراحت
relaxation استراحت
sick leave استراحت بیماری
rest period دوره استراحت
to retire to bed استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
lie-down استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
quiescent current جریان استراحت
to rest oneself استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
unbuckles استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
go to rest استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
lie by استراحت کردن
lie down استراحت کوتاه
lie off استراحت کردن
lie up استراحت کردن
calm down <idiom> استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
to pause استراحت کردن
rests محل استراحت
respite _ فاصله استراحت
rest استراحت کردن
relief time زمان استراحت
relief interval استراحت متناوب
surcease پایان استراحت
resting potential پتانسیل استراحت
quiescent point نقطه استراحت
nooning استراحت نیمروز
rest محل استراحت
binnacle استراحت پزشکی
idle period دوره استراحت
meal break استراحت ناهار
rests استراحت کردن
rest cure معالجه با استراحت
lie down استراحت کردن
electrode bias ولتاژ استراحت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
to rest up استراحت کامل کردن
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
i yearn for ارزوی استراحت دارم
respite استراحت تمدید مدت
Zen استراحت بحالت نشسته
rest up استراحت کامل کردن
rest استراحت کردن بالشتک
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
work ratio نسبت کار به استراحت
work relief استراحت توام با کار
zazen پایان استراحت نشسته
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits لباس خانه و استراحت
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
lair محل استراحت جانور
lairs محل استراحت جانور
rests استراحت کردن بالشتک
rest تکیه گاه استراحت
rests تکیه گاه استراحت
ease سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
easing سهولت استراحت رسایی
parlor car سالن استراحت قطار
eased سهولت استراحت رسایی
retire استراحتگاه استراحت کردن
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
retires استراحتگاه استراحت کردن
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
lounged محل استراحت ولم دادن
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelling پیاده شدن برای استراحت
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwellings پیاده شدن برای استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
lounge محل استراحت ولم دادن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lounging محل استراحت ولم دادن
lounges محل استراحت ولم دادن
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
train تمرین
drills تمرین
trained تمرین
rehearsal تمرین
work out تمرین
trains تمرین
drilled تمرین
drill تمرین
drilling تمرین
rehearsals تمرین
practice تمرین
exercises تمرین
exercised تمرین
exercise تمرین
ure تمرین
action تمرین
actions تمرین
use تمرین
uses تمرین
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
service practice تمرین اموزشی
staging تمرین کردن
staging تمرین اب خاکی
workouts تمرین شدید
exercise code word رمز تمرین
circuit training تمرین دایرهای
physical exercise تمرین ورزشی
practises ورزش تمرین
field exercise تمرین صحرایی
combat exercise تمرین رزمی
overtrain تمرین بیش از حد
practising ورزش تمرین
combatdrill تمرین رزمی
field exercise تمرین رزمی
fartlek تمرین دو استقامت
mule اتومبیل تمرین
exercize تمرین تکلیف
work out تمرین امادگی
workout تمرین شدید
massed practice تمرین بی وقفه
rehearse تمرین کردن
negative practice تمرین منفی
work out <idiom> تمرین کردن
practice تمرین کردن
woodshed تمرین کردن
practice ورزش تمرین
mobilization exercise تمرین بسیج
rehearsed تمرین کردن
mass practice تمرین فشرده
try-out تمرین نهایی
try-outs تمرین نهایی
rehearsing تمرین کردن
rehearses تمرین کردن
exercisable قابل تمرین
dry run تمرین جنگی
maneuver تمرین نظامی
workshop practice تمرین کارگاهی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com