Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
English
Persian
bale cubic capacity
تناژ حجمی
Other Matches
tonnage
تناژ
tonnage
تناژ بار
deadweight
تناژ بارگیری
deadweight tonnage
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
tons per inch immersion
تناژ ناو بر حسب عمق اب
bale cubic capacity
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
less than carload
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
voluminal
حجمی
constancy of volum
ثبات حجمی
volumetric weight
وزن حجمی
displacement pump
تلمبه حجمی
cubical expansion
انبساط حجمی
bulkweight
وزن حجمی
body force
نیروی حجمی
bulk density
چگالی حجمی
shrinkage
افت حجمی
gross tonnage
گنجایش حجمی
volumetric receptor
گیرنده حجمی
volumetric measure
اندازه حجمی
volumetric efficiency
بازده حجمی
volumetric analysis
سنجش حجمی
densities
جرم حجمی
volume percent
درصد حجمی
density
جرم حجمی
solid
مکعب حجمی
solids
مکعب حجمی
volumetric analysis
تجزیه حجمی
volume fraction
کسر حجمی
volume charge
بار حجمی
weight by volume
وزن حجمی
density of volume charge
چگالی بار حجمی
combining volumes principle
اصل ترکیب حجمی
density
جرم حجمی چگالی
bulk modulus of elasticity
ضریب کشسانی حجمی
bulk deformation
تغییر شکل حجمی
densities
جرم حجمی چگالی
discharge
گذر حجمی در واحگ زمان
discharges
گذر حجمی در واحگ زمان
bulk strain
تغییر شکل نسبی حجمی
available payload
فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
packs
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
multicellular
مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
multivolume file
نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
retrieval
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com