Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (11 milliseconds)
English
Persian
precision adjustment
تنظیم تیر دقیق
Search result with all words
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
zero
تنظیم دقیق دستگاه
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
calibration
تنظیم الات دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق تیر
precision adjustment
تنظیم دقیق
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
Other Matches
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
astute
دقیق
advertent
دقیق
exact solution
حل دقیق
stringently
دقیق
stringent
دقیق
scholastical
دقیق
scrutinizer
دقیق
intent
دقیق
tenty
دقیق
subtil
دقیق
exquisite
دقیق
precision
دقیق
wistful
دقیق
literal
دقیق
punctilious
دقیق
exacts
دقیق
accurate
دقیق
exact
دقیق
punctiliously
دقیق
punctual
دقیق
particular redemption
دقیق
scholastic
دقیق
exacted
دقیق
watchful
بی خواب دقیق
precision balance
ترازوی دقیق
precision fire
تیر دقیق
precision instrument
سنجه دقیق
precision tool
ابزار دقیق
precision scale
مقیاس دقیق
an a calculator
محاسب دقیق
particularization
شرح دقیق
imprecise
غیر دقیق
persnickety
کاربسیار دقیق
perpend
دقیق بودن
precision spirit level
ترازوی دقیق
thoroughgoing
بسیار دقیق
precisian
خیلی دقیق
thorough paced
دقیق گام
precise
خیلی دقیق
precision sweep
روبش دقیق
strictly speaking
دقیق شویم
subtler
دقیق لطیف
controls
توپزن دقیق
tenuous
لطیف دقیق
set
لجوج دقیق
queazy
زیاد دقیق
sets
لجوج دقیق
control
توپزن دقیق
subtlest
دقیق لطیف
fine spun
دقیق خیالی
subtle
دقیق لطیف
exact location
محل دقیق
arm of precision
اسلحه دقیق
queasy
زیاد دقیق
controlling
توپزن دقیق
precisionist
بسیار دقیق
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
precision measurment
سنجش دقیق
high accuracy measurement
سنجش دقیق
precision levelling
ترازیابی دقیق
pryingly
با نگاه دقیق
setting up
لجوج دقیق
precise
صریح دقیق
soundest
بی خطر دقیق
instruments
الات دقیق
punctual
باذکرجزئیات دقیق
instrument
الات دقیق
correcting
دقیق یا درست
corrects
دقیق یا درست
detailed analysis
آنالیز دقیق
sound
بی خطر دقیق
sounds
بی خطر دقیق
sounded
بی خطر دقیق
correct
دقیق یا درست
pernickety
کاربسیار دقیق
scrutiny
بررسی دقیق
precision tools
الات دقیق
detailed analysis
بررسی دقیق
going-over
بررسی دقیق
goings-over
بررسی دقیق
in-depth
دقیق و عمیق
watchfulness
دقیق هشیاری
precise
دقیق کردن
tender
دقیق ترد ونازک
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
tendered
دقیق ترد ونازک
measuring magnifier
مسافت یاب دقیق
tenderest
دقیق ترد ونازک
inspect
ازمایش دقیق بازبینی
tendering
دقیق ترد ونازک
precision lathe
ماشین تراش دقیق
scrupulously
<adv.>
خیلی دقیق وسواسی
pore
بمطالعه دقیق پرداختن
pores
بمطالعه دقیق پرداختن
probity
پیروی دقیق از اصول
fine tuning
میزان سازی دقیق
astringent
سخت گیر دقیق
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
mirrors
ایجاد کپی دقیق
facsimile
کپی دقیق از یک متن
pin point
تعیین دقیق نقاط
facsimiles
کپی دقیق از یک متن
particular
دقیق نکته بین
meticulous
خیلی دقیق وسواسی
precision
اندازه گیری دقیق
precision
بسیار دقیق بودن
sticklers
سمج خیلی دقیق
stickler
سمج خیلی دقیق
mirror
ایجاد کپی دقیق
mirrored
ایجاد کپی دقیق
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
precision engineering
مهندسی ابزار دقیق
fine turning
میزان سازی دقیق
inspects
ازمایش دقیق بازبینی
precision drill
مته کردن دقیق
edge sharpening
دقیق کردن لبه
chronometer
ساعت شمار دقیق
precision casting
ریخته گری دقیق
inspecting
ازمایش دقیق بازبینی
precision bore
سوراخ کردن دقیق
inspected
ازمایش دقیق بازبینی
mind one's P's and Q's
<idiom>
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
handle with kid gloves
<idiom>
باکسی همکاری دقیق داشتن
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
approximates
نه دقیق ولی تقریبا درست
subtilize
دقیق وحساس ولطیف کردن
subtilization
ملایمت دقیق و لطیف سازی
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
zero hour
<idiom>
لحظه دقیق حمله درجنگ
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
approximate
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
نه دقیق ولی تقریبا درست
theodolite
زاویه یاب دقیق ثانیهای
theodolites
زاویه یاب دقیق ثانیهای
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
precisian
شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
he was p in his promises
درانجام وعدههای خود دقیق بود
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
exact location
تعیین کردن محل دقیق نقاط
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
programming specification
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
rhadamanthine
وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
hand forming
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
pcm
روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
TrueType
فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
accuracy
کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
pulsed
روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse
روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
greeked
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
decca
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
specification
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com