English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
fine sight تنظیم دقیق زاویه توپ
Other Matches
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
theodolites زاویه یاب دقیق ثانیهای
theodolite زاویه یاب دقیق ثانیهای
fine setting تنظیم دقیق
fine adjustment تنظیم دقیق
precision adjustment تنظیم دقیق
precision adjustment تنظیم تیر دقیق
precision adjustment تنظیم دقیق تیر
calibration تنظیم الات دقیق
zeros تنظیم دقیق دستگاه
fine sight تنظیم خط نشانه دقیق
zero تنظیم دقیق دستگاه
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
zeroes تنظیم دقیق دستگاه
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zero beat تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
coarse setting تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose زاویه تعادل زاویه ارامش
loss angle زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
declination زاویه انحراف زاویه میل
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
bombing angle زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
constant angle arch dam بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
apex angle زاویه راسی هدف زاویه راسی
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
exacts دقیق
scrutinizer دقیق
punctiliously دقیق
subtil دقیق
exacted دقیق
scholastical دقیق
literal دقیق
wistful دقیق
punctilious دقیق
particular redemption دقیق
accurate دقیق
exact دقیق
intent دقیق
precision دقیق
tenty دقیق
astute دقیق
stringently دقیق
stringent دقیق
exquisite دقیق
punctual دقیق
advertent دقیق
exact solution حل دقیق
scholastic دقیق
soundest بی خطر دقیق
in-depth دقیق و عمیق
imprecise غیر دقیق
controls توپزن دقیق
precisian خیلی دقیق
precision tools الات دقیق
instruments الات دقیق
sounds بی خطر دقیق
detailed analysis آنالیز دقیق
detailed analysis بررسی دقیق
precision balance ترازوی دقیق
tenuous لطیف دقیق
going-over بررسی دقیق
thoroughgoing بسیار دقیق
precision spirit level ترازوی دقیق
precision sweep روبش دقیق
queazy زیاد دقیق
sounded بی خطر دقیق
watchful بی خواب دقیق
precision instrument سنجه دقیق
precision fire تیر دقیق
sound بی خطر دقیق
precision tool ابزار دقیق
precisionist بسیار دقیق
an a calculator محاسب دقیق
pryingly با نگاه دقیق
precision levelling ترازیابی دقیق
goings-over بررسی دقیق
precision scale مقیاس دقیق
thorough paced دقیق گام
fine spun دقیق خیالی
subtlest دقیق لطیف
subtler دقیق لطیف
subtle دقیق لطیف
micro pressure gage فشارسنج دقیق
precise دقیق کردن
precise صریح دقیق
precise خیلی دقیق
high accuracy measurement سنجش دقیق
exact location محل دقیق
arm of precision اسلحه دقیق
punctual باذکرجزئیات دقیق
corrects دقیق یا درست
correcting دقیق یا درست
correct دقیق یا درست
precision measurment سنجش دقیق
strictly speaking دقیق شویم
scrutiny بررسی دقیق
queasy زیاد دقیق
instrument الات دقیق
set لجوج دقیق
perpend دقیق بودن
controlling توپزن دقیق
control توپزن دقیق
sets لجوج دقیق
persnickety کاربسیار دقیق
watchfulness دقیق هشیاری
setting up لجوج دقیق
pernickety کاربسیار دقیق
particularization شرح دقیق
tendering دقیق ترد ونازک
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
tenderest دقیق ترد ونازک
tendered دقیق ترد ونازک
mind one's P's and Q's <idiom> خیلی دقیق به رفتاروگفتار
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
inspect ازمایش دقیق بازبینی
fine turning میزان سازی دقیق
inspected ازمایش دقیق بازبینی
inspecting ازمایش دقیق بازبینی
inspects ازمایش دقیق بازبینی
tender دقیق ترد ونازک
chronometer ساعت شمار دقیق
astringent سخت گیر دقیق
fine tuning میزان سازی دقیق
edge sharpening دقیق کردن لبه
mirror ایجاد کپی دقیق
facsimile کپی دقیق از یک متن
facsimiles کپی دقیق از یک متن
sticklers سمج خیلی دقیق
precision بسیار دقیق بودن
pore بمطالعه دقیق پرداختن
pores بمطالعه دقیق پرداختن
meticulous خیلی دقیق وسواسی
mirrored ایجاد کپی دقیق
stickler سمج خیلی دقیق
mirrors ایجاد کپی دقیق
measuring magnifier مسافت یاب دقیق
pin point تعیین دقیق نقاط
scrupulously <adv.> خیلی دقیق وسواسی
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
precision اندازه گیری دقیق
probity پیروی دقیق از اصول
precision lathe ماشین تراش دقیق
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
particular دقیق نکته بین
precision engineering تکنیک ابزار دقیق
to pore [over; on] به مطالعه دقیق پرداختن
precision bore سوراخ کردن دقیق
precision casting ریخته گری دقیق
precision drill مته کردن دقیق
precision engineering مهندسی ابزار دقیق
grid magnatic angle زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
subtilize دقیق وحساس ولطیف کردن
thread the needle پاس دقیق از بین مدافعان
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
subtilization ملایمت دقیق و لطیف سازی
attenuating تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate تقلیل دادن دقیق شدن
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
pinpoint target هدف دقیق تعیین شده
punctilio نکته دقیق در ایین رفتار
approximates نه دقیق ولی تقریبا درست
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
images کپی دقیق از فضایی از حافظه
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com