English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
modus vivendi توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
Other Matches
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
i am p to know him بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
adaptive قابل تطبیق توافقی
harmonic analysis تحلیل توافقی یاتصاعدتوافقی
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
nep پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
afterward بعدا
afterwards بعدا
at a laterd بعدا`
ulteriorly بعدا"
thereinafter بعدا
puisne بعدا
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
inthrall بعدا پرسیده شود
office bearer بعدا پرسیده شود
reading desk بعدا پرسیده شود
sea hog بعدا پرسیده شود
snow grouse بعدا پرسیده شود
sterlet بعدا پرسیده شود
transhipŠetc بعدا پرسیده شود
moist scall بعدا پرسیده شود
to stare down بعدا پرشیده شود
incavern بعدا پرسیده شود
krypto بعدا پرسیده شود
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
plant ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plants ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
anlage اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
marks نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
give birth to بوجود اوردن
zygotic بوجود اید
zygote بوجود اید
begat بوجود اوردن
regenarate از نو بوجود اورنده
make بوجود اوردن
makes بوجود اوردن
give brith to بوجود اوردن
To come into existence . بوجود آمدن
To bring into existence . بوجود آوردن
arise بوجود اوردن برامدن
arising بوجود اوردن برامدن
arises بوجود اوردن برامدن
vampirism اعتقاد بوجود vampire
to procreate an heir وارثی بوجود اوردن
self born از خود بوجود امده
inchoate تازه بوجود امده
fathering موجد بوجود اوردن
fathered موجد بوجود اوردن
father موجد بوجود اوردن
fathers موجد بوجود اوردن
special bastard هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
grabber مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed موجب شدن بوجود اوردن
generating بوجود اوردن تناسل کردن
generates بوجود اوردن تناسل کردن
ingenerate احداث کردن بوجود اوردن
generate بوجود اوردن تناسل کردن
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
generated بوجود اوردن تناسل کردن
make good <idiom> بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
gangrene فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
churn بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
plastics مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
copper mordant دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
churned بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
jelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
jells ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
cross compiling assembling روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
brinelling دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voicing کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
paged address که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
ground section بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
territory کشور
common wealth کشور
states کشور
realms کشور
territories کشور
country کشور
land n کشور
stated کشور
state کشور
state- کشور
realm کشور
nations کشور
soils کشور
countries کشور
fatherland کشور
fatherlands کشور
nation کشور
stating کشور
soiling کشور
soil کشور
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
Hungary مجارستان [کشور]
Myanmar کشور میانمار
Namibia کشور نامیبی
Namibia کشور نامیبیا
independency کشور مستقل
Nepal کشور نپال
Mozambique کشور موزامبیک
Mexico کشور مکزیک
host nation کشور میزبان
Suriname کشور سورینام
ottoman کشور عثمانی
Sudan کشور سودان
deportation اخراج از کشور
New Zealand کشور زلاندنو
Sri Lanka کشور سریلانکا
Pakistan کشور پاکستان
Liberia کشور لیبریا
Senegal کشور سنگال
Paraguay کشور پاراگوئه
land of the rising sun کشور ژاپن
Rwanda کشور رواندا
Qatar کشور قطر
Peru کشور پرو
Philippines کشور فیلیپین
Korea کشور کره
Oman کشور عمان
Nigeria کشور نیجریه
Somalia کشور سومالی
Morocco کشور مغرب
midland داخله کشور
Nicaragua کشور نیکاراگوا
Niger کشور نیجر
Singapore کشور سنگاپور
Sierra Leone کشور سیرالئون
kingdom کشور قلمروپادشاهی
oversea خارج از کشور
Andorra کشور آندورا
theocrat خداوند کشور
the youth of the country جوانان کشور
the superme court دیوانعالی کشور
the play of europe کشور سویس
cloud-cuckoo-land کشور پریون
Colombia کشور کلمبیا
Costa Rica کشور کاستاریکا
Djibouti کشور جی بوتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com