Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
rated output
توان نامی
Search result with all words
rating
توان نامی توان قدرت
ratings
توان نامی توان قدرت
motor rating
توان نامی موتور
Other Matches
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
illustrious
نامی
calumnies
بد نامی
calumny
بد نامی
ignominy
بد نامی
depravation
بد نامی
depravement
بد نامی
allocated time
زمان نامی
rated value
مقدار نامی
nominal length
طول نامی
nominal diameter
قطر نامی
nominal frequency
فرکانس نامی
famous
معروف نامی
patronymic
پدر نامی
nominal size
اندازه نامی
design size
اندازه نامی
matronymic
مادر نامی
rated fatigue limit
حد دوام نامی
maximum current rating
جریان نامی حداکثر
toponymic
وابسته به مکان نامی
traducement
بدنام سازی بد نامی
impedance voltage
ولتاژاتصال کوتاه نامی
maximum ratings
مقدار نامی حداکثر
nominal bandwidth
پهنای باند نامی
frequency range
محدوده فرکانس نامی
frequency range
حیطه فرکانس نامی
rated pay load
بار مفید نامی
to be called
به نامی خوانده شدن
anomia
زبان پریشی نامی
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosted
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
hosts
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
color anomia
زبان پریشی نامی رنگها
hercules
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
cock a doodle doo
نامی که بچه بخروس میدهد
heraclidae
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
shaken
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
toponymy
ذکر اسامی نواحی مکان نامی
the porch
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
symbolic i/o assignment
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolically
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
log in name
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
Glasgow School
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
rontgen
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
data aggregate
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
capacitance
توان
ambidextral
دو سو توان
potential
توان
isoelectric
هم توان
equipotent
هم توان
potency
توان
low power
توان کم
vigour
توان
oligotrophic
کم توان
p
توان
ambidextrous
دو سو توان
power
توان
powering
توان
powered
توان
high-powered
پر توان
throughput
توان
vigor
توان
vim
توان
powers
توان
exponents
توان
exponent
توان
electric power
توان برقی
effective power
توان موثر
biological potential
توان زیستی
engine performance
توان موتور
engine rating
توان موتور
dynomometer
توان سنج
maximum available powere
توان حداکثر
heating power
توان حرارتی
h.p.
توان اسب
wattless power
توان هرز
wattmeter
توان سنج
fluctuating power
توان نوشی
flexural strength
توان خمشی
exponentiation
به توان رساندن
explosive power
توان انفجاری
powering
توان نیرو
exponent
توان
[ریاضی]
compression strength
توان فشاری
complex power
توان مختلط
cosine meter
توان سنج
complex power
توان موهومی
constant power
توان دائمی
connected load
توان اتصال
circuit breaking capacity
توان قطع
power factor
ضریب توان
dispersive power
توان پاشندگی
discriminating power
توان افتراق
brake horsepower
توان مفید
constant power
توان ثابت
power
توان
[ریاضی]
capacity range
حیطه توان
reactor output
توان راکتور
resolution power
توان تفکیک
power endurance
توان استقامت
simple circuit
مدار توان
power circuit
مدار توان
potential energy
نهان توان
physical medicine
طب توان بخشی
real power
توان حقیقی
sounp power
توان صوتی
output power
توان خروجی
out put
توان دستگاهها
power function
تابع توان
power level
تراز توان
reactive volt amperes
توان هرز
reactive power
توان راکتیو
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان هرز
real power
توان موثر
received power
توان دریافتی
puissance
توان قدرت
power loss
اتلاف توان
power level indicator
توان نما
tensile strength
توان کششی
motor output
توان موتور
idle power
توان کور
idle current wattmeter
توان کورسنج
true power
توان متوسط
true power
توان واقعی
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
i^ r loss
اتلاف توان
i. and evdevolution
توان یابی
useful power
توان مفید
vector power
توان برداری
horse power
توان موتور
wattles power
توان کور
power output
توان خروجی
increase of output
افزایش توان
microcomputer
کامپیوتر کم توان
thermal power
توان حرارتی
low power
توان کوچک
light output ratio
توان نور
input
توان اولیه
true power
توان حقیقی
interference power
توان پارازیت
instantaneous power
توان لحظهای
input power
توان ورودی
indicated horsepower
توان فاهری
paced
حفظ توان
inputted
توان ورودی
inputted
توان اولیه
perhaps
توان بود
power
قوه یا توان
powering
توان برقی
power
توان برقی
cubes
توان سوم
omnipotent
همه توان
input
توان ورودی
powering
قوه یا توان
power
توان نیرو
recruitment
توان گیری
pace
حفظ توان
paces
حفظ توان
purchasing power
توان خرید
micro
کامپیوتر کم توان
powered
قوه یا توان
micros
کامپیوتر کم توان
cube
توان سوم
horsepower
توان اسب
potency
توان جنسی
apparent power
توان فاهری
powered
توان نیرو
throughput
توان عملیاتی
powers
توان برقی
powers
قوه یا توان
valence
توان ارزش
rating
سنجش توان
albedo
توان بازتاب
ratings
سنجش توان
aerobic power
توان هوازی
active power
توان موثر
powered
توان برقی
rehabilitation
توان بخشی
powers
توان نیرو
power amplifying circuit
مدار تقویت توان
horsepower hour
توان اسب در ساعت
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
failure
مین توان الکتریکی
powers
توان از دست رفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com