Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 36 (3 milliseconds)
English
Persian
inputted
درون گذاشت
inputted
پول بمیان نهاده
inputted
خرج
inputted
نیروی مصرف شده
inputted
توان ورودی
inputted
درون داد
inputted
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
inputted
داده ها اطلاعات ورودی
inputted
درداده
inputted
در رونده
inputted
ورودی
inputted
مصرفی
inputted
درونداد
inputted
توان اولیه
inputted
توان ورودی ورودی
inputted
سیگنال اولیه
inputted
سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
inputted
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
inputted
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
inputted
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
inputted
کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted
کامپیوتری که داده دریافت میکند
inputted
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
inputted
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
inputted
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted
وسیله ورودی
inputted
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
inputted
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
inputted
عمل وارد کردن اطلاعات
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
inputted
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
inputted
دادن ورودی
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com