Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
saluting gun
توپ اجرا کننده تیرسلام
Other Matches
accomplisher
اجرا کننده
executing agency
مقام اجرا کننده
conductors
وسیله هادی اجرا کننده
conductor
وسیله هادی اجرا کننده
MIDI sequencer
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
accomplishment
اجرا
operation
به اجرا
application
اجرا
executing
اجرا
executed
اجرا
performance
اجرا
exercize
اجرا
executes
اجرا
feasance
اجرا
performances
اجرا
applications
اجرا
completion
اجرا
ministration
اجرا
effect
اجرا
effected
اجرا
implementation
اجرا
implementation
اجرا
runs
اجرا
run
اجرا
fulfilment
اجرا
administrations
اجرا
administration
اجرا
execution
اجرا
execute
اجرا
effecting
اجرا
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
executes
زمان اجرا
enforcible
قابل اجرا
executes
حلقه اجرا
execute
زمان اجرا
enforcement order
دستور اجرا
executing
حلقه اجرا
feasibility
امکان اجرا
endorcement procedure
شیوه اجرا
executing
اجرا کردن
execute
اجرا کردن
up
اجرا یا کارکردن
administrations
اجرا کردن
administrations
اجرا الغاء
administration
اجرا الغاء
executed
زمان اجرا
executed
اجرا کردن
executed
حلقه اجرا
exercise
اجرا کردن
exercised
اجرا کردن
exercises
اجرا کردن
upped
اجرا یا کارکردن
upping
اجرا یا کارکردن
executes
اجرا کردن
executing
زمان اجرا
execute
حلقه اجرا
effective date
تاریخ اجرا
administration
اجرا کردن
bailiffs
مامور اجرا
non performance
عدم اجرا
carry into effect
اجرا کردن
achievable
<adj.>
قابل اجرا
accomplish
اجرا کردن
make something happen
به اجرا در آوردن
carry into effect
به اجرا در آوردن
bring inbeing
اجرا کردن
fieri facias
حکم اجرا
doable
<adj.>
قابل اجرا
workable
<adj.>
قابل اجرا
executable
<adj.>
قابل اجرا
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل اجرا
manageable
<adj.>
قابل اجرا
makeable
<adj.>
قابل اجرا
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل اجرا
feasible
<adj.>
قابل اجرا
put into effect
به اجرا در آوردن
carry out
اجرا کردن
put inpractice
به اجرا در آوردن
actualize
اجرا کردن
implement
اجرا کردن
carry ineffect
به اجرا در آوردن
actualize
به اجرا در آوردن
actualise
[British]
به اجرا در آوردن
put ineffect
اجرا کردن
put inpractice
اجرا کردن
fulfit
اجرا کردن
actualise
[British]
اجرا کردن
put ineffect
به اجرا در آوردن
implement
به اجرا در آوردن
execute
اجرا کردن
fulfill
[American]
اجرا کردن
carry out
به اجرا در آوردن
make a reality
اجرا کردن
put into practice
اجرا کردن
put into effect
اجرا کردن
bring into being
اجرا کردن
make something happen
اجرا کردن
achievable
<adj.>
اجرا پذیر
bailiff
مامور اجرا
manageable
<adj.>
اجرا شدنی
makeable
<adj.>
اجرا شدنی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
اجرا شدنی
feasible
<adj.>
اجرا شدنی
doable
<adj.>
اجرا شدنی
contrivable
<adj.>
اجرا شدنی
achievable
<adj.>
اجرا شدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com