Dictiornary-Farsi | تکنیک ریخته گری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
foundry practice	تکنیک ریخته گری


Other Matches

communication engineering	تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
practice	تکنیک
techniques	تکنیک
technic	تکنیک
hydrotechnics	تکنیک اب
technique	تکنیک
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
lighting	تکنیک نور
motoring	تکنیک اتومبیل
radio engineering	تکنیک رادیو
measuring technique	تکنیک سنجش
telecommunication technique	تکنیک ارتباطات
illuminating engineering	تکنیک روشنایی
gei	تکنیک تکواندو
high vaccum engineering	تکنیک خلاء
telegraph engineering	تکنیک تلگراف
kihon	تکنیک کاراته
lighting engineering	تکنیک روشنایی
telecommunication technique	تکنیک مخابرات
lubrication technology	تکنیک روغنکاری
kempo	تکنیک قدیم کاراته
low frequency engineering	تکنیک فرکانس پایین
highway engineering	تکنیک جاده سازی
bangoe gei	تکنیک دفاعی تکواندو
low voltage engineering	تکنیک فشار ضعیف
telephone engineering	تکنیک یا مهندسی تلفن
signal engineering	تکنیک جریان ضعیف
reference count technique	تکنیک شمارش ارجاعات
precision engineering	تکنیک ابزار دقیق
safety interlock	قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety locking device	قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
telephone switching technique	تکنیک مراکز تلفن خودکار
machining practice	تکنیک و روش براده برداری
railroad engineering	مهندسی یا تکنیک راه اهن
boxless molding	تکنیک فرم دهی بدون جعبه
safety interlocks	قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
materiel	قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
bit parallel	طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
safety locking devices	قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
heian sandan	اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
selective clock stetching	تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
hot dog skiing	اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
demand	تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands	تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded	تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
besprent	ریخته
moulder	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
foundry man	ریخته گر
caster	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
casting	ریخته گی
founder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundering	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
group casting	ریخته گری
foundries	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
chuted concrete	بتن ریخته گی
founds	ریخته گری
sheet asphalt	اسفالت ریخته
skinned	پوسته ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
precast	پیش ریخته
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
found	ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
moulding	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
skin	پوسته ریخته گی
founding	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
mould	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
loam castings	ریخته گری شنی
pig	قالب ریخته گری
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
injection molding	ریخته گری تزریقی
ingot casting	ریخته گری شمش
iron casting	ریخته گری اهن
molds	قالب ریخته گری
jakes	اشغال درهم ریخته
trumpeted	قیف ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
molded	قالب ریخته گری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
trumpet	قیف ریخته گری
littering	زایمان ریخته وپاشیده
press casting	ریخته گری فشاری
littered	زایمان ریخته وپاشیده
litter	زایمان ریخته وپاشیده
sand casting	ریخته گری ماسهای
shell casting	ریخته گری پوستهای
cast molding	قالبگیری ریخته گری
steel foundry	ریخته گری فولاد
precision casting	ریخته گری دقیق
pouring cup	قاشق ریخته گری
metal casting	ریخته گری فلز
metal foundry	ریخته گری فلزات
mis run casting	ریخته گری غلط
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
mold	قالب ریخته گری
litters	زایمان ریخته وپاشیده
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
transfer molding	ریخته گری انتقالی
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
debris	اشغال روی هم ریخته
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
art casting	ریخته گری صنعتی
core sand	ماسه ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
ejecta	مواد بیرون ریخته
compression molding	ریخته گری فشاری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
down hill casting	ریخته گری مستقیم
trumpeting	قیف ریخته گری
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
direct casting	ریخته گری مستقیم
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
forge	ریخته گری فلز
cast steel	فولاد ریخته گری
group casting	ریخته گری گروهی
forges	ریخته گری فلز
pigs	قالب ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
plaster cast	ریخته گری گچی
group teaming	ریخته گری گروهی
plaster casts	ریخته گری گچی
pigs	اهن تازه ریخته
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
green concrete	بتن تازه ریخته شده
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
high resolution bit mapped display	تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز