English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
English Persian
lean تکیه دادن بطرف
leaned تکیه دادن بطرف
leans تکیه دادن بطرف
Other Matches
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
rests تکیه دادن
bolster تکیه دادن
rest تکیه دادن
bolsters تکیه دادن
bolstered تکیه دادن
to push down بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
accentuate تکیه دادن تاکید کردن
accentuates تکیه دادن تاکید کردن
accentuated تکیه دادن تاکید کردن
accubation تکیه دادن یادرازکشیدن سرخوراک
accentuating تکیه دادن تاکید کردن
benchrest سکو برای تکیه دادن تیرانداز
skyward بطرف اسمان بطرف بالا
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
levo بطرف چپ
at بطرف
into بطرف
in- بطرف
in بطرف
to بطرف روبطرف
to win over to one's side بطرف خوداوردن
upwards بطرف بالا
upward بطرف بالا
eastwards بطرف مشرق
to the east of بطرف مشرق
frontwards بطرف جلو
edgeways بطرف جلوباشد
upgrades بطرف بالا
with بطرف درجهت
earthwards بطرف زمین
toward بطرف نسبت به
mesal بطرف وسط
pakkorro بطرف بیرون
homes بطرف خانه
mediad بطرف وسط
upgrading بطرف بالا
manward بطرف انسان
heavenward بطرف اسمان
orient بطرف خاوررفتن
orienting بطرف خاوررفتن
orients بطرف خاوررفتن
frontward بطرف جلو
mesail بطرف وسط
abaft بطرف عقب
edgewise بطرف لبه
home بطرف خانه
cityward بطرف شهر
riverward بطرف رودخانه
aport بطرف چپ کشتی
cephalad متمایل بطرف سر
onwards بطرف جلو
downwards بطرف پائین
dorsad بطرف پشت
coastwards بطرف ساحل
coastward بطرف ساحل
rearward بطرف عقب
on بعلت بطرف
without بطرف خارج
homeward بطرف منزل
upgrade بطرف بالا
atop بطرف بالا
apporro بطرف جلو
earthward بطرف زمین
forwards بطرف جلو
upgraded بطرف بالا
stern wards بطرف عقب کشتی
nobble بطرف خود اوردن
biteuro chagi ضربه پا بطرف اریب
adaxial متمایل بطرف محور
nobbled بطرف خود اوردن
deasil متمایل بطرف راست
gravitating متمایل شدن بطرف
southeastward بطرف جنوب شرقی
phototropism گرایش بطرف نور
athwart از طرفی بطرف دیگر
upwell بطرف بالا رفتن
downstroke ضربه بطرف پایین
northeastward بطرف شمال شرقی
outward بطرف خارج بیرونی
norther بیشتر بطرف شمال
downswing نوسان بطرف پایین
northwardly بطرف شمال شمالی
upstroke خط منبسط بطرف بالا
nobbles بطرف خود اوردن
nobbling بطرف خود اوردن
cephalad متمایل بطرف راس
ashore بکنار بطرف ساحل
uptilt بطرف بالا کج کردن
northwestwards بطرف شمال غربی
upthrust حرکت بطرف بالا
gravitated متمایل شدن بطرف
ap chagi ضربه پا بطرف جلو
gravitate متمایل شدن بطرف
astern بطرف عقب پسین
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
gravitates متمایل شدن بطرف
outwards بطرف خارج بیرونی
stern ward بطرف عقب کشتی
front بطرف جلو روکردن به
inwards or inward بطرف داخل بباطن
fronting بطرف جلو روکردن به
southern جنوبا بطرف جنوب
inboard بطرف مرکز کشتی
overhand بازی با دست بطرف بالا
upstroke حرکت قلم بطرف بالا
adductor تمایل عضو بطرف محور
cockshy پرتاب تیر بطرف هدف
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust بطرف بالا پرتاب کردن
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
pulls بطرف خود کشیدن کشش
evanesce بطرف صفر میل کردن
strelli غلت عقب بطرف بالانس
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
starboard بطرف راست حرکت کردن
step turn چرخش بطرف پایین تپه
westward بسوی باختر بطرف مغرب
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
retrorse بطرف پایین و عقب خم شده
cockshot پرتاب تیر بطرف هدف
dextrorotation گردش بطرف قطب راست
transpose بطرف دیگر معادله بردن
pull بطرف خود کشیدن کشش
bate بال زدن بطرف پایین
transposing بطرف دیگر معادله بردن
transposes بطرف دیگر معادله بردن
reliance تکیه
enclitic بی تکیه
unaccented بی تکیه
accents تکیه
lolled لم تکیه
accenting تکیه
recumbency تکیه
emphasis تکیه
lolls لم تکیه
accumbency تکیه
accented تکیه
accent تکیه
lolling لم تکیه
loll لم تکیه
leaning تکیه
leanings تکیه
atonic بی تکیه
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
comebacker ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
reclines تکیه کردن
reclined تکیه کردن
leans تکیه زدن
recline تکیه کردن
relied تکیه کردن
anchoring تکیه گاه
to throw oneself on تکیه کردن بر
boilerplate تکیه کلام
relies تکیه کردن
relying تکیه کردن
stay تکیه مهار
counterfort دیوار تکیه
backrest تکیه گاه
rely تکیه کردن
prop تکیه گاه
bearing تکیه گاه
to base one self تکیه کردن
bridge seat تکیه گاه
propping تکیه گاه
catch-phrase تکیه کلام
stand تکیه گاه
anchor تکیه گاه
catch-phrases تکیه کلام
heel rest تکیه گاه
lean تکیه کردن
lean تکیه زدن
support bearing تکیه گاه
leaned تکیه کردن
arm rest تکیه گاه
fulcrum تکیه گاه
support roller تکیه گاه
propped تکیه گاه
slump over تکیه زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com