English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
arrow rest تکیه گاه تیر روی کمان
Other Matches
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
bow کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
bowing کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
arc کمان
arches کمان
arches : کمان
arch- کمان
arch : کمان
spot کمان
spots کمان
arch- : کمان
arch کمان
sagittarii کمان
sagittarius کمان
fiddlestick کمان
fiddle bow کمان
bowstring زه کمان
arcs کمان
bowed کمان
bowing کمان
bow کمان
bows کمان
rainbow رنگین کمان
face شکم کمان
longbows کمان بزرگ
rainbows رنگین کمان
cant کج گرفتن کمان
cross bow گوله کمان
cross bow کمان پولادی
cock feather پر وصل به کمان
circular measure اندازه کمان
included angle of arch دهانه کمان
central angle of arch دهانه کمان
arch thrust رانش کمان
to bend or draw the bow کمان کشیدن
stacked bow کمان باریک
bend کمان خمش
atabalist کمان زنبورکی
arblast کمان زنبورکی
archers تیرانداز با کمان
reflex arc کمان بازتاب
archer تیرانداز با کمان
straight bow کمان راست
arch- چفت کمان
handbow کمان تیراندازی
long bow کمان دستی
to feel any one's pulse کمان کردن
nock جای زه کمان
opalesce مانندرنگین کمان
arch of corti کمان کورتی
swede saw اره کمان
sunbow رنگین کمان
string picture روزنه کمان
cross bow کمان زنبورکی
bowman تیرانداز کمان کش
iris رنگین کمان
irises رنگین کمان
bow weight وزن کمان
bow and arrow تیر و کمان
crossbows کمان صلیبی
bare bow کمان لخت
crossbow کمان زنبورکی
crossbows کمان پولادی
crossbow کمان پولادی
crossbow کمان صلیبی
crossbows کمان زنبورکی
bowman تیرانداز با کمان
power hacksaw کمان اره
bowing تعظیم کمان
bowed کمان شکاری
bowed تعظیم کمان
bow کمان شکاری
bow تعظیم کمان
longbow کمان بزرگ
faces شکم کمان
bowyer کمان ساز
bowyer کمان فروش
arches چفت کمان
bowing کمان شکاری
bows کمان شکاری
swede saw کمان اره
saw frame کمان اره
arch چفت کمان
bows تعظیم کمان
accents تکیه
accumbency تکیه
loll لم تکیه
lolls لم تکیه
lolling لم تکیه
lolled لم تکیه
recumbency تکیه
enclitic بی تکیه
atonic بی تکیه
accenting تکیه
reliance تکیه
emphasis تکیه
leanings تکیه
unaccented بی تکیه
leaning تکیه
accented تکیه
accent تکیه
catapult [British E] تیر و کمان قلابسنگی
anchor کشیدن زه کمان تاصورت
slingshot [American E] تیر و کمان قلابسنگی
crossbow man کمانگیر با کمان صلیبی
frame قاب چارچوب کمان
anchors کشیدن زه کمان تاصورت
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
sounding boards کمان ویولن وتار
bowstring ریسمان دار زه کمان
van کمان سینه ناو
bow arm بازویی که کمان را می گیرد
bow fishing ماهیگیری با تیر و کمان
bow hunter شکارچی با تیر و کمان
bow hunting شکار با تیر و کمان
sounding board کمان ویولن وتار
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
iridescency نمایش رنگین کمان
arc length طول کمان [ریاضی]
rectification of a curve طول کمان [ریاضی]
limb هرکدام از طرفین کمان
nock شکاف انتهای کمان
limbs هرکدام از طرفین کمان
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
iridescence نمایش رنگین کمان
archery تیراندازی با تیر و کمان
soundboard کمان ویولن وتار
anchoring کشیدن زه کمان تاصورت
understrung فاصله زه تا دستگیره کمان
fogbow رنگین کمان حاصل از مه
frame of hachsaw کمان اره چکی
great circle route کمان دایره عظیمه
vans کمان سینه ناو
accentual تکیه دار
arm rest تکیه گاه
anchorages تکیه گاه
backrest تکیه گاه
support roller تکیه گاه
postpositive الحاقی و بی تکیه
point of support تکیه گاه
to base one self تکیه کردن
maulstick تکیه دست
mahlstick تکیه دست
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
to throw oneself on تکیه کردن بر
catch-phrase تکیه کلام
catch-phrases تکیه کلام
rest تکیه دادن
counterfort دیوار تکیه
support bearing تکیه گاه
bridge seat تکیه گاه
heel rest تکیه گاه
boilerplate تکیه کلام
slump over تکیه زدن
saddle bearer تکیه گاه
leans تکیه زدن
propped تکیه گاه
relied تکیه کردن
reclined تکیه کردن
stay تکیه مهار
insists تکیه کردن بر
stayed تکیه مهار
insisted تکیه کردن بر
recline تکیه کردن
bolster تکیه دادن
insist تکیه کردن بر
relies تکیه کردن
rely تکیه کردن
reclines تکیه کردن
propping تکیه گاه
anchorage تکیه گاه
anchoring تکیه گاه
anchors تکیه گاه
fulcrum تکیه گاه
prop تکیه گاه
relying تکیه کردن
lean تکیه کردن
lean تکیه زدن
rests تکیه گاه
rests تکیه دادن
leaned تکیه زدن
stand تکیه گاه
leans تکیه کردن
rest تکیه گاه
support تکیه گاه
insisting تکیه کردن بر
leaned تکیه کردن
bolsters تکیه دادن
bearing تکیه گاه
bolstered تکیه دادن
anchor تکیه گاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com