English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
spine تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spines تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
Other Matches
hedgehog جوجه تیغی
hedgehogs جوجه تیغی
porcupiny مانند جوجه تیغی
hedge hog ارمجی جوجه تیغی
porcupinish مانند جوجه تیغی
porcupine ant eater جوجه تیغی استرالیا
urchin بچه شیطان جوجه تیغی
urchins بچه شیطان جوجه تیغی
porcupine جوجه تیغی خارپشت کوهی
quill تیغ جوجه تیغی قلم پر
quills تیغ جوجه تیغی قلم پر
porcupines جوجه تیغی خارپشت کوهی
echidna جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
theriaanthropism پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
halophile موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
therianthropic وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
haplont موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
acanthaid تیغی
razorbill پنگوئن منقار تیغی
nettle انواع گزنه تیغی گزنده
nettles انواع گزنه تیغی گزنده
thornier تیغ تیغی خار مانند
thorny تیغ تیغی خار مانند
thorniest تیغ تیغی خار مانند
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
birds جوجه
cygnets جوجه قو
cygnet جوجه قو
squealer جوجه
broods جوجه
brooded جوجه
squab جوجه
brood جوجه
bird جوجه
chick جوجه
hatched جوجه گیر ی
peachick جوجه طاووس
budding poet جوجه شاعر
dovelet جوجه کبوتر
duckling جوجه مرغابی
chicken جوجه مرغ
falconet جوجه باز
flapper جوجه اردک
turkey poult جوجه بوقلمون
hatcher جوجه گیر
owlet جوجه جغد
eaglet جوجه عقاب
goslings جوجه غاز
rooster جوجه خروس
incubation جوجه کشی
roosters جوجه خروس
hatch جوجه گیر ی
hatches جوجه گیر ی
cockerel جوجه خروس
duckling جوجه اردک
ducklings جوجه اردک
chicken feed غذای جوجه
cockerels جوجه خروس
gosling جوجه غاز
nestlings جوجه اشیانه
nestling جوجه اشیانه
chickens جوجه مرغ
keet جوجه مرغ شاخدار
ugly duckling <idiom> جوجه اردک زشت
piper جوجه کبوتر لوله کش
polt جوجه ماکیان وامثال ان
hatcher اسباب جوجه گیری
poult جوجه مرغ و بوقلمون
pipers جوجه کبوتر لوله کش
incubates جوجه کشی کردن
incubators ماشین جوجه کشی
incubator ماشین جوجه کشی
incubating جوجه کشی کردن
incubated جوجه کشی کردن
incubate جوجه کشی کردن
Don't count your chickens before they are hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Don't count your chickens before they're hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
hatchling جوجه سراز تخم دراورده
to hatch out [egg] بیرون آمدن جوجه [از تخم]
Dont count your chickens before they are hatched. جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
hatches تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatch تخم دادن جوجه بیرون امدن
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
fledglings جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
broiler بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fledgling جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgeling مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
egg tooth نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
pullets جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com