Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
input current
جریان اولیه
primery current
جریان اولیه
Search result with all words
input bias current
جریان ارام اولیه
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
Ideal City
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
early
اولیه
basic
اولیه
preliminary
اولیه
earliest
اولیه
initials
اولیه
basics
اولیه
primitive
اولیه
primeval
اولیه
preliminaries
اولیه
fundamental
اولیه
elementary
اولیه
primal
اولیه
primary
اولیه
raw
اولیه
rudimentary
اولیه
first generation
اولیه
initialed
اولیه
dispersion
اولیه
initial
اولیه
initialled
اولیه
initialling
اولیه
initialing
اولیه
primery battery
باطری اولیه
primery citcuit
مدار اولیه
primeral borth
ابگوشت اولیه
prime costs
هزینههای اولیه
primery terminal
ترمینال اولیه
primary products
محصولات اولیه
primitive element
عنصر اولیه
primery obligation
تعهدات اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
proto planets
سیارههای اولیه
stuffs
ماده اولیه
proto galaxy
کهکشان اولیه
primary industries
صنایع اولیه
primary inputs
دادههای اولیه
Aborigine
ساکن اولیه
priority processing
پردازش اولیه
embryonic
نارس اولیه
primogenitors
اجداد اولیه
prime cost
ارزش اولیه
stuffed
ماده اولیه
base loading
بار اولیه
primary storage
حافظه اولیه
primary standard
استاندارد اولیه
velocity
سرعت اولیه
velocities
سرعت اولیه
basic branch
رسته اولیه
integral
تابع اولیه
input translator
مترجم اولیه
primary structure
ساختمان اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
primery voltage
ولتاژ اولیه
input voltage
ولتاژ اولیه
parent
یکان اولیه
base rate
ارزش اولیه
primary track
شیار اولیه
primary storage
انباره اولیه
input unit
واحد اولیه
primary emission
صدور اولیه
stuff
ماده اولیه
raw products
محصولات اولیه
stocked
ماده اولیه
raw data
دادههای اولیه
pre load
بار اولیه
pre assembly
نصب اولیه
input
توان اولیه
roughed slab
برامن اولیه
rudiment
اولیه ابتدایی
raw statistics
امارهای اولیه
primitive
انسان اولیه
stock
ماده اولیه
stock
ذخیره اولیه
blueprints
طرح اولیه
blueprint
طرح اولیه
prereduction
کاهش اولیه
preliminiary work
کار اولیه
primary electron
الکترون اولیه
pre loading
بارگیری اولیه
input
سیگنال اولیه
inputted
توان اولیه
primary cognizance
شناختهای اولیه
primery coil
پیچک اولیه
prototype
نمونه اولیه
raw materials
مواد اولیه
base rates
ارزش اولیه
prototypes
نمونه اولیه
inputted
سیگنال اولیه
archetypes
نمونه اولیه
archetype
نمونه اولیه
self aid
کمکهای اولیه
primary body
جسم اولیه
primary center
مرکز اولیه
first aid
کمکهای اولیه
radix
سرچشمه اولیه
stocked
ذخیره اولیه
input diode
دیود اولیه
master agreement
توافق اولیه
basic agreement
توافق اولیه
input data
دادههای اولیه
initial condition
شرایط اولیه
initial condition
شرط اولیه
initial cost
هزینه اولیه
cogging train
مسیر اولیه
initial point
نقطه اولیه
input drift
رانش اولیه
skeleton agreement
توافق اولیه
input electrode
الکترود اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
input noise
پارازیت اولیه
input attenuation
میرائی اولیه
opening capital
سرمایه اولیه
input information
اطلاعات اولیه
outline agreement
توافق اولیه
input gap
فاصله اولیه
input function
تابع اولیه
input frequency
فرکانس اولیه
scheme
طرح اولیه
input coupling
تزویج اولیه
input capacitance
فرفیت اولیه
input attenuation
دمفونگ اولیه
originals
نسخه اولیه
original
نسخه اولیه
basic speed
سرعت اولیه
initial velocity
سرعت اولیه
initialize
مقداردهی اولیه
input capacitor
خازن اولیه
initial value
مقدار اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work .
ما یه اولیه از من کار از تو
input coordinate
مختصات اولیه
primes
نخستین اولیه
initial level
سطح اولیه
primed
نخستین اولیه
initial mass
جرم اولیه
prime
نخستین اولیه
initial reserves
ذخایر اولیه
initial strength
استحکام اولیه
input circuit
مدار اولیه
input admittance
ادمیتانس اولیه
drawing key
طرح اولیه
first cause
علت اولیه
first cost
هزینه اولیه
input tape
نوار اولیه
input stage
طبقه اولیه
first notions
تصورات اولیه
breaking down train
راه اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
input time
زمان اولیه
elementary cell
پیل اولیه
basic requisition number
درخواست اولیه
feed stock
مواد اولیه
initial speed
سرعت اولیه
input speed
سرعت اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com