Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
Other Matches
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
counterflak
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
limitary
محدود
moderates
محدود
moderating
محدود
limit
محدود
incomprehensible
نا محدود
indeterminable
نا محدود
ambient
محدود
moderate
محدود
limiting
محدود
limited access
محدود
indefinite
نا محدود
terminates
محدود
terminated
محدود
terminate
محدود
lock step
محدود
finite
محدود
incomprehensive
محدود
finte
محدود
moderated
محدود
limited
محدود
containment
محدود نگاهداشتن
restriction
محدود کردن
restrictions
محدود کردن
stints
محدود کردن
restricts
محدود کردن
unbound
غیر محدود
confined
محدود شده
restrictive
محدود سازنده
restrictive
محدود کننده
stint
محدود کردن
abounded
محدود کردن
abounding
محدود کردن
peg down
محدود کردن
abounds
محدود کردن
qualifies
محدود کردن
qualify
محدود کردن
qualificatory
محدود سازنده
qualified property
مالکیت محدود
restricted
محدود الاستعمال
contracted
مختصر محدود
restrainable
محدود ساختنی
abound
محدود کردن
parochial
ناحیهای محدود
restricting
محدود کردن
restrict
محدود کردن
narrow market
بازار محدود
containment
محدود کردن
limiting speed
سرعت محدود
trammel
محدود ساختن
delimitation
محدود ساختن
delimitate
محدود کردن
de escalation
محدود سازی
limited edition
چاپ محدود
limited edition
کالای محدود
limitative
محدود کننده
limited edition
فرآوردهی محدود
limited editions
چاپ محدود
infinite
نا محدود بی اندازه
copyrighted
محدود به حق کپی
controlled war
جنگ محدود
bound
مرز محدود
straiten
محدود کردن
finitely
بطور محدود
finite population
جامعه محدود
limiter
محدود کننده
inter play
حرکت محدود
bottomless
غیر محدود
limit
محدود کردن
straitlaced
محدود درفشار
straightlaced
محدود درفشار
limited editions
کالای محدود
limiting size
اندازه محدود
circumscribed amnesia
یادزدودگی محدود
set out
محدود کردن
sex limited
محدود به جنس
limited power
اختیارات محدود
limited objective
هدف محدود
qualified
مقید محدود
limited integrator
انتگرال محدود
finite integral
انتگرال محدود
limited editions
فرآوردهی محدود
limited divorce
طلاق محدود
limited denied war
جنگ محدود
confined equifer
سفره محدود
catathymic amnesia
یادزدودگی محدود
autonomy
استقلال محلی محدود
semipermanent
دارای مدت محدود
man
شبکه با گسترده محدود
restriction
یک چیز محدود شده
narrower
محدود باریک کردن
transfinite
ماوراء اعداد محدود
transfinite
خارج ازاعداد محدود
your vocabulary is limited
شما محدود است
mans
شبکه با گسترده محدود
corporations
شرکت بامسئولیت محدود
corporation
شرکت بامسئولیت محدود
narrowed
محدود باریک کردن
narrowest
محدود باریک کردن
narrow
محدود باریک کردن
compass
محدود کردن فهمیدن
sinedie
تاتاریخ غیر محدود
restrictions
یک چیز محدود شده
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
locals
محدود بیک محل
local
محدود بیک محل
voltage limiter
محدود کننده ولتاژ
airspace restricted area
منطقه پرواز محدود
limited war
جنگ محدود وموضعی
finite element method
روش المان محدود
limiting factor
عامل محدود کننده
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
determinate
تعیین شده محدود
one idead
دارای فکر محدود
infintate
منفی و نا محدود ساختن
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
narrow mindedly
با فکر محدود متعصبانه
input limiter
محدود کننده ورودی
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
double limiter
محدود کننده مضاعف
diode limiter
محدود کننده دیودی
limitary
دارای قدرت محدود
determinative
محدود کننده صفت
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
i/o bound
محدود به ورودی خروجی
current limiter
محدود کننده جریان
controlled access road
راه با ورودی محدود
limited denied war
جنگ ناخواسته محدود
rectilineal
محدود بخطوط راست
restricted area
منطقه اتش محدود
limited access road
راه با ورودی محدود
limited liability company
شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
stenophagous
غذای محدود خوار
incomprehensively
بطور غیرجامع یا محدود
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
territorialization
محدود کردن بیک ناحیه
narrowed
محدود کردن کوته فکر
narrower
محدود کردن کوته فکر
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
narrowest
محدود کردن کوته فکر
narrow
محدود کردن کوته فکر
small minded
دارای ذوق واستعداد محدود
copyright
محدود شده با قوانین کپی
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
locals
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
partial jurisdiction
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
impale
محدود کردن میله کشیدن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
grid current limiting
محدود کردن جریان شبکه
metropolitan area network
شبکه گسترده در مسافت محدود.
rll
ثبت محدود طول اجرا
run length limited recording
ثبت محدود طول اجرا
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
classes
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
circumscription
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
classed
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
classing
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
class
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
competition
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competitions
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
base band
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
baseband
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
airspace
حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
authorization
کدی که برای دستیابی به کامپیوتر را فقط به کاربران خاص محدود میکند
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com