Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
Other Matches
rough-hewn
نتراشیده ونخراشیده
rough hewn
نتراشیده ونخراشیده
scabble
نتراشیده ونخراشیده کردن
coarsened
زمخت شدن زمخت کردن
coarsening
زمخت شدن زمخت کردن
coarsen
زمخت شدن زمخت کردن
coarsens
زمخت شدن زمخت کردن
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
self faced
نتراشیده
stubbly
نتراشیده
incult
نتراشیده
stubble
موی نتراشیده
rubble
سنگ نتراشیده
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
clumsier
زمخت
clumsy
زمخت
coarsest
زمخت
tough
زمخت
coarser
زمخت
rugged
زمخت
tougher
زمخت
coarse
زمخت
crudest
زمخت
cruder
زمخت
rude
زمخت
ruder
زمخت
rudest
زمخت
crude
زمخت
impolite
زمخت
clumsiest
زمخت
crass
زمخت
toughest
زمخت
grossed
زمخت
ill grained
زمخت
grosser
زمخت
blowzed
زمخت
gross
زمخت
coarse fibred
زمخت
churlish
زمخت
grosses
زمخت
hardest
زمخت
harder
زمخت
grossest
زمخت
hard
زمخت
grossing
زمخت
rudas
زمخت
stogy
کفش زمخت
stogie
کفش زمخت
heavyset
کلفت زمخت
trachyphonia
زمخت صدایی
toughest
زمخت بادوام
tougher
زمخت بادوام
tough
زمخت بادوام
blowsy
خشن زمخت
roughest
زمخت کردن
roughest
زمخت ناهموار
rough
زمخت کردن
rough
زمخت ناهموار
blowzy
خشن زمخت
broad tuning
میزانسازی زمخت
ungainly
زمخت و غیرجذاب
raucous
زمخت ناهنجار
harsh
جنس زمخت
blue
[joke]
<adj.>
زمخت
[جوک]
rough hewn
طرح شده زمخت
incult
زمخت کشت نشده
drugget
پارچه پشمی زمخت
churl
ادم خشن و زمخت
unflattering
<adj.>
برخورنده
[ناملایم]
[زمخت]
grogram
نوعی پارچه زمخت
rough-hewn
طرح شده زمخت
clodhopper
کفشهای زمخت سنگین
clodhoppers
کفشهای زمخت سنگین
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
gothicize
زمخت وبدون فرافت کردن
gruff
دارای ساختمان خشن و زمخت
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
adolescents
جوان
adolescent
جوان
callant
جوان
young
جوان
younger
جوان
juvenescent
نو جوان
youth
جوان
yoth
جوان
callan
جوان
beardless
جوان
young persons
جوان
molls
زن جوان
moll
زن جوان
frying
جوان
fry
جوان
fries
جوان
lass
زن جوان
lasses
زن جوان
youths
جوان
dells
زن جوان
dell
زن جوان
swain
جوان روستایی
youthful
جوان باطراوت
peachick
جوان خودفروش
playboys
جوان عیاش
nag
اسب جوان
boyo
پسربچه جوان
nagged
اسب جوان
nags
اسب جوان
yong lion
شیر جوان
gigolos
جوان جلف
rejuvenation
جوان سازی
juvenescent
تازه جوان
insenescible
همیشه جوان
gigolo
جوان جلف
immature soil
خاک جوان
juvenescent
جوان شونده
floozy
زن جوان بوالهوس
lionet
شیر جوان
ephebophilia
جوان خواهی
trull
دختر جوان
beau
جوان شیک
youngish
جوان وار
snot
جوان گستاخ
playboy
جوان دخترباز
young population
جمعیت جوان
punks
جوان ولگرد
young smith
اسمیت جوان
punk
جوان ولگرد
playboys
جوان دخترباز
playboy
جوان عیاش
youngish
نسبتا جوان
to die young
جوان مردن
puss
دخترک زن جوان
young and old
پیر و جوان
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
fillies
دختر شوخ و جوان
juvenescence
حالت جوان شدن
young turk
افسر جوان افراطی
rejuvenated
دوباره جوان کردن
filly
دختر شوخ و جوان
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuvenation
دوباره جوان سازی
sows
ماده خوک جوان
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
hooligans
جوان اوباش صفت
hooligan
جوان اوباش صفت
youths
شباب شخص جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
youth
شباب شخص جوان
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
agerasia
پیر جوان نما
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
sowed
ماده خوک جوان
sow
ماده خوک جوان
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
junker
جوان نجیب زاده المانی
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com