Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English
Persian
duckling
جوجه اردک
ducklings
جوجه اردک
flapper
جوجه اردک
Search result with all words
ugly duckling
<idiom>
جوجه اردک زشت
Black sheep
جوجه اردک زشت
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
brood
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
drakes
اردک نر
drake
اردک نر
duck
اردک
duck and drake
اردک نر
ducks and drakes
اردک نر
duckings
اردک
ducked
اردک
ducks
اردک
duckling
بچه اردک
merganser
اردک ماهیخوار
ducklings
بچه اردک
goosander
اردک ماهیخوار
mallards
اردک وحشی
pintail
اردک دم دراز
pike
اردک ماهی
mallard
اردک وحشی
quacks
صدای اردک
quacking
صدای اردک
quacked
صدای اردک
quack
صدای اردک
wildfowl
اردک وحشی
waddled
اردک وارراه رفتن
waddle
اردک وارراه رفتن
luce
اردک ماهی بزرگ
sheldrake
اردک وحشی دریایی
waddles
اردک وارراه رفتن
waddling
اردک وارراه رفتن
ducks
اردک ماده غوطه
loggerhead
نوعی اردک دریایی
ducked
اردک ماده غوطه
squawk
صدای اردک دراوردن
duckings
اردک ماده غوطه
duck
اردک ماده غوطه
squawked
صدای اردک دراوردن
squawks
صدای اردک دراوردن
walleyed
انواع مختلف اردک ماهی
walleye
انواع مختلف اردک ماهی
scaup duck
اردک قرمز اسیاواروپا وامریکا
waddles
راه رفتن اردک وار
waddling
راه رفتن اردک وار
waddle
راه رفتن اردک وار
sashay
اردک وار راه رفتن
waddled
راه رفتن اردک وار
jack salmon
اردک ماهی چشم سفید امریکا
dibber
اب خوردن مثل اردک بذر کاری
cygnet
جوجه قو
cygnets
جوجه قو
bird
جوجه
squab
جوجه
broods
جوجه
birds
جوجه
chick
جوجه
squealer
جوجه
brood
جوجه
brooded
جوجه
quack
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacks
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
hatcher
جوجه گیر
rooster
جوجه خروس
goslings
جوجه غاز
hedgehog
جوجه تیغی
hedgehogs
جوجه تیغی
budding poet
جوجه شاعر
eaglet
جوجه عقاب
falconet
جوجه باز
owlet
جوجه جغد
peachick
جوجه طاووس
roosters
جوجه خروس
hatched
جوجه گیر ی
dovelet
جوجه کبوتر
hatches
جوجه گیر ی
hatch
جوجه گیر ی
chicken
جوجه مرغ
chickens
جوجه مرغ
incubation
جوجه کشی
cockerel
جوجه خروس
chicken feed
غذای جوجه
duckling
جوجه مرغابی
cockerels
جوجه خروس
nestlings
جوجه اشیانه
nestling
جوجه اشیانه
gosling
جوجه غاز
turkey poult
جوجه بوقلمون
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
pochard
یکجور اردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ اشت
keet
جوجه مرغ شاخدار
porcupinish
مانند جوجه تیغی
polt
جوجه ماکیان وامثال ان
porcupine ant eater
جوجه تیغی استرالیا
porcupiny
مانند جوجه تیغی
poult
جوجه مرغ و بوقلمون
hedge hog
ارمجی جوجه تیغی
incubator
ماشین جوجه کشی
incubators
ماشین جوجه کشی
incubating
جوجه کشی کردن
incubated
جوجه کشی کردن
incubate
جوجه کشی کردن
incubates
جوجه کشی کردن
hatcher
اسباب جوجه گیری
pipers
جوجه کبوتر لوله کش
piper
جوجه کبوتر لوله کش
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
to hatch out
[egg]
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
urchin
بچه شیطان جوجه تیغی
urchins
بچه شیطان جوجه تیغی
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
hatchling
جوجه سراز تخم دراورده
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
quills
تیغ جوجه تیغی قلم پر
quill
تیغ جوجه تیغی قلم پر
broiler
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
hatches
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched
تخم دادن جوجه بیرون امدن
fledgeling
مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
fledglings
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
hatch
تخم دادن جوجه بیرون امدن
fledgling
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
echidna
جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
to d. a chinken
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
spines
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spine
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com