Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
gold standards |
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد |
|
|
Other Matches |
|
shinplaster |
اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
theonomy |
کشوری که خداپادشاه ان باشد |
the u kingdom |
کشوری که پادشاه داشته باشد |
the u states |
کشوری که پادشاه داشته باشد |
closed sea |
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد |
double adultery |
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد |
remainder |
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد |
interlocking directorate |
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد |
assistance |
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد |
cards |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
card |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
king dom |
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه |
close price |
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد |
document |
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
documented |
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
documenting |
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
contructive larcency |
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد |
karadja medallion |
ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.] |
civicism |
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری |
Temerchin motife |
نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.] |
implied trust |
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد |
funded |
پشتوانه |
backlog |
پشتوانه |
backlogs |
پشتوانه |
bankroll |
پشتوانه |
fund |
پشتوانه |
backing |
پشتوانه |
unfinanced |
بدون پشتوانه |
backing |
پشتوانه پولی |
wild cat |
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست |
fiat money |
پول بدون پشتوانه |
gold standards |
سیستم پشتوانه طلا |
gold backing system |
نظام پشتوانه طلا |
wildcat money |
پول بدون پشتوانه |
monometalism |
سیستم یک فلزی برای پشتوانه پول |
debenture bond |
برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه |
bills |
اسکناس |
money |
اسکناس |
note |
اسکناس |
paper money |
اسکناس |
notes |
اسکناس |
noting |
اسکناس |
banknotes |
اسکناس |
greenback |
اسکناس |
greenbacks |
اسکناس |
bill |
اسکناس |
assignat |
اسکناس |
currency |
اسکناس |
currencies |
اسکناس |
assignants |
اسکناس |
bank bill |
اسکناس |
bank note |
اسکناس |
cashes |
اسکناس |
cashed |
اسکناس |
cash |
اسکناس |
bankbill |
اسکناس |
bank paper |
اسکناس |
bank notes |
اسکناس |
banknote |
اسکناس |
cashing |
اسکناس |
A counterfeit banknote. |
اسکناس تقلبی |
odd money |
یک اسکناس 01 ریالی |
bank of issue |
بانک ناشر اسکناس |
billfolds |
کیف جیبی اسکناس |
paper currency |
اسکناس پول کاغذی |
billfold |
کیف جیبی اسکناس |
paper money |
اسکناس پول کاغذی |
long green |
اسکناس پشت سبز |
folding money |
اسکناس پول کاغذی |
civil |
کشوری |
civilian |
کشوری |
civilians |
کشوری |
vernacular |
کشوری |
vernaculars |
کشوری |
civic |
کشوری |
states |
کشوری |
state- |
کشوری |
stating |
کشوری |
stated |
کشوری |
state |
کشوری |
issue [of something] [ID card or check] |
انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار] |
pocketbook |
جای کاغذ یا اسکناس پول |
treasury note |
اسکناس صادره از طرف خزانه |
pocketbooks |
جای کاغذ یا اسکناس پول |
collagteral trust bonds |
قرضه هائیکه قرضه یا سهام دیگری به عنوان پشتوانه داشته باشند |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
federal reserve system |
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
stated |
ایالت کشوری |
state |
ایالت کشوری |
civil servant |
مستخدم کشوری |
state- |
ایالت کشوری |
civil servants |
مستخدم کشوری |
Civil Service |
خدمات کشوری |
civil defence service |
خدمات کشوری |
civil department |
تشکیلات کشوری |
states |
ایالت کشوری |
intrastate |
درون کشوری |
stating |
ایالت کشوری |
billfolds |
دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس |
billfold |
دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
emission |
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس |
emissions |
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس |
airspace [over a country] |
فضای هوایی [در کشوری] |
to export something [from / to a country] |
صادر کردن [به یا از کشوری] |
civic d. |
محرومیت از حقوق کشوری |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
inexpressiveness |
بی حالتی |
expressional |
حالتی |
trimorphous |
سه حالتی |
trimorph |
سه حالتی |
two state |
دو حالتی |
boycotting |
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن |
boycotts |
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن |
best governed country |
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد |
boycotted |
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن |
boycott |
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن |
dichotomies |
دو حالتی دورستگی |
degenerates |
چند حالتی |
dichotomy |
دو حالتی دورستگی |
state equation |
معادله حالتی |
degenerate |
چند حالتی |
two state variable |
متغییر دو حالتی |
degenerated |
چند حالتی |
two state circuit |
مدار دو حالتی |
two state jump |
جهش دو حالتی |
degenerating |
چند حالتی |
two state algebra |
جبر دو حالتی |
multiphase |
چند حالتی |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
banana republics |
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است |
banana republic |
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است |
naturalize |
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن |
naturalizes |
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن |
naturalizing |
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن |
import |
بردن محصولات به کشوری برای فروش |
imported |
بردن محصولات به کشوری برای فروش |
importing |
بردن محصولات به کشوری برای فروش |
High Commissioner |
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر |
High Commissioners |
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر |
naturalising |
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن |
centumvir |
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود |
naturalises |
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن |
C.A.B.s |
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری |
to refuse somebody entry [admission] |
اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری] |
C.A.B |
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری |
to mandate a territory to a country |
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن |
trigon |
سه حالتی ستاره سه تایی |
impasse |
حالتی که از ان رهایی نباشد |
strike an attitude |
حالتی بخود گرفتن |
degeneracy |
چند حالتی بودن |
desperateness |
حالتی که بیرون ازامیدباشد |
to get into |
دچار [حالتی] شدن |
to fall into |
دچار [حالتی] شدن |
postliminy or minium |
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری |
self supporting country |
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد |
development aid worker |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
development aid volunteer |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
aid worker |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
the open door |
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی |
face value |
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است |
passage |
انتقال از حالتی به حالت دیگر |
demurring |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
passages |
انتقال از حالتی به حالت دیگر |
demur |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
demurs |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
demurred |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
To drag a country into war . |
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی ) |
aid worker |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
development aid volunteer |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
development aid worker |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
emergency |
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی |
the greenish hue of blue |
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند |
emergencies |
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی |
national component |
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری |
mergers |
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود |
roll reversal |
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد |
hand inhand poition |
رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است |
tactical reconnaissance |
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است |
recognition |
و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود |
merger |
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
recognition |
و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود |
optical |
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند |
gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
free trade |
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود |
Hypergraphia |
[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن] |
tie in sales |
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد |
gold import point |
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول |
dro |
حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد |
calyx |
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد |
limit load |
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود |