English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
statehood حالت ایالتی داشتن
Other Matches
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
concavity حالت مقعر داشتن
convexly حالت محدب داشتن
spring حالت فنری داشتن
defensiveness حالت دفاعی داشتن
springs حالت فنری داشتن
speeding حالت شانس خوب داشتن
speeds حالت شانس خوب داشتن
speed حالت شانس خوب داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
statewide ایالتی
provincial ایالتی
state hood ایالتی
state university دانشگاه ایالتی
interstate بین ایالتی
interstates بین ایالتی
state guard ارتش ایالتی
house of assembly مجلس ایالتی
statehouses مجلس ایالتی
intrastate درون ایالتی
statehouse مجلس ایالتی
landesgericht دادگاه ایالتی
state prison زندان ایالتی
statehouses مجلس مقننه ایالتی
Capitol عمارت پارلمان ایالتی
statehouse مجلس مقننه ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
Goa ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
fcc شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
case حالت
tempers حالت
cases حالت
fettle حالت
line condition حالت خط
queasiness حالت قی
manner حالت
self حالت
temperaments حالت
if حالت
status حالت
make حالت
makes حالت
predicament حالت
estates حالت
febricity حالت تب
feverishness حالت تب
pyreticosis حالت تب
moods حالت
posturing حالت
temperament حالت
grain حالت
expressions حالت
expression حالت
predicaments حالت
postures حالت
situation حالت
condition حالت
glass eyed بی حالت
idiocrasy حالت
state- حالت
unexpressive بی حالت
stated حالت
attitude حالت
states حالت
stating حالت
attitudes حالت
state حالت
phase حالت
phases حالت
mood حالت
phased حالت
postured حالت
tempered حالت
stances حالت
ill conditioned بد حالت
temper حالت
situations حالت
disposition حالت
estate حالت
stance حالت
posture حالت
sentimentalism حالت احساساتی
objective حالت مفعولی
energy state حالت انرژی
facial expression حالت چهره
sea state حالت دریا
deliverable state در حالت تحویل
seismicity حالت ارتعاش
stasis حالت سکون
state of equilibrium حالت تعادل
state function تابع حالت
objectives حالت مفعولی
skin the cat حالت گربهای
expressive eyes چشمان با حالت
saccharinity حالت قندی
excited state حالت برانگیخته
exceptional case حالت استثنایی
small ball پرتاب بی حالت
erectness حالت عمودی
drinking bout حالت مستی
pose وضع حالت
tempered حالت بهبود
optimum حالت مطلوب
sphericity حالت کروی
temper حالت بهبود
poses وضع حالت
downiness حالت کرکی
doughiness حالت خمیری
doubtfulness حالت تردید
space condition حالت فاصله
spasticity حالت تشنج
nervousness حالت عصبانی
spasticity حالت انقباضی
posed وضع حالت
spin state حالت اسپین
posing وضع حالت
equilibrium state حالت تعادل
soild state حالت جامد
equation of state معادله حالت
deplorble condltion حالت زار
sol state حالت سولی
solid state حالت جامد
stable state حالت پایا
eigenstate حالت انرژی
eburnation حالت عاجی
drowsihead حالت نیمخواب
drive state حالت سائقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com