Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
doubtfulness
حالت تردید
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
skepticism
تردید
shilly shally
تردید
indecisiveness
تردید
incertiude
شک تردید
irresolution
تردید
waveringly
با تردید
scruple
تردید
doubting
تردید
doubted
تردید
doubts
تردید
doubt
تردید
qualms
تردید
qualm
تردید
indecision
تردید
querying
تردید
query
تردید
queries
تردید
queried
تردید
questionless
بی تردید
unassailable
بی تردید
stickle
تردید
swither
تردید
acatalepsy
تردید
uncertainty
تردید
uncertainties
تردید
dubiety
تردید
dubiosity
تردید
vibrational
تردید
hertzprung russel diagram
تردید
vibration
تردید
hesitation
تردید
vibratility
تردید
unerring
بی تردید
doubtless
بی تردید
dubitate
تردید
dubitation
تردید
doubtfully
از روی تردید
hesitancy
دودلی تردید
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
doubted
تردید کردن
questionable
قابل تردید
scruple
تردید داشتن
impeachable
قاب تردید
hesitantly
از روی تردید
hesitatively
از روی تردید
no doubt
بدون تردید
doubt
تردید کردن
diffidently
با ترس یا تردید
undoubted
بدون تردید
hang
تردید تمایل
indubitable
بدون تردید
totters
تردید کردن
tottered
تردید کردن
totter
تردید کردن
hesitance
دودلی تردید
hesitater
تردید کننده
indubious
تردید ناپذیر
irresolutely
دودلانه با تردید
hangs
تردید تمایل
dubitation
تردید داشتن
dubitable
قابل تردید
call in question
تردید کردن در
suspicion
[about somebody]
تردید
[به کسی]
queried
تردید کردن
queries
تردید کردن
query
تردید کردن
querying
تردید کردن
irresolution
تردید رای
doubts
تردید کردن
fishy
مورد تردید
demur
تردید رای
demurs
تردید رای
demurred
تردید رای
question
تردید کردن در
doubting
تردید کردن
questions
تردید پرسش
indecision
تردید رای
questions
تردید کردن در
questioned
تردید پرسش
questioned
تردید کردن در
question
تردید پرسش
demurring
تردید رای
vacillating
دل دل کردن تردید داشتن
unquestionable
غیر قابل تردید
vacillate
دل دل کردن تردید داشتن
suspicions
تردید مظنون بودن
suspicion
تردید مظنون بودن
questionably
بطور قابل تردید
vacillates
دل دل کردن تردید داشتن
vacillated
دل دل کردن تردید داشتن
indubitably
بطور غیرقابل تردید
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
with a grain of salt
بقیداحتیاط بااندک تردید
yea and nay
تردید رای داشتن
indubious
غیر قابل تردید بی شبهه
contesting
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
doubtful
ترکش مشکوک مورد تردید
to exclude doubt
جای تردید باقی نگذاشتن
To give way to doubt. To waver.
بخود تردید راه دادن
there is no place for doubt
جای هیچگونه تردید نیست
contests
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
waver
تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakable
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
wavers
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakably
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
wavered
تردید پیدا کردن تبصره قانون
without question
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
impeaches
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
He accepted the job, albeit with some hesitation.
هرچند که با تردید، او
[مرد ]
این کار را پذیرفت.
impeach
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
From your lips to God's ears!
<idiom>
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
challenges
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
impeached
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaching
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches
عیب جویی کردن تردید کردن در
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
expression
حالت
make
حالت
cases
حالت
state-
حالت
self
حالت
case
حالت
makes
حالت
state
حالت
if
حالت
predicaments
حالت
queasiness
حالت قی
pyreticosis
حالت تب
stated
حالت
febricity
حالت تب
feverishness
حالت تب
predicament
حالت
status
حالت
phases
حالت
phased
حالت
phase
حالت
states
حالت
glass eyed
بی حالت
estate
حالت
mood
حالت
situations
حالت
line condition
حالت خط
temper
حالت
attitudes
حالت
tempered
حالت
tempers
حالت
fettle
حالت
situation
حالت
estates
حالت
condition
حالت
moods
حالت
attitude
حالت
grain
حالت
stating
حالت
unexpressive
بی حالت
manner
حالت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com