Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
deadlock
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
Other Matches
equilibrant
نیروی متعادل
counterpoise
نیروی متعادل کننده
balanced state
حالت متعادل
offset
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting
رقم متعادل کننده متعادل کردن
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
equilibrate
متعادل کردن متعادل شدن
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
ground state
نیروی اساسی حالت اساسی
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
overrun
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
swapping
فعالیتی که در آن داده برنامه از حافظه اصلی به دیسک می رود در حالی که برنامه دیگر آماده اجرا است
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
level-headed
متعادل
even-tempered
متعادل
dominant
متعادل
equilibrant
متعادل
balanced
متعادل
stabilizer
متعادل کننده
historical cost
قیمت متعادل
balanced rudder
سکان متعادل
baling press
پرس متعادل
balanced armature unit
جوشن متعادل
compensator
متعادل کننده
balanced circuit
مدار متعادل
stabilisers
متعادل کننده
equilibrium flow
جریان متعادل
bale
متعادل کردن
counterbalances
متعادل کردن
counterbalanced
متعادل کردن
counterbalance
متعادل کردن
lopsided
غیر متعادل
soaking
تابش متعادل
coequal
متعادل ومتساوی
bales
متعادل کردن
corrector
متعادل کننده
ballast concrete
بتن متعادل
equilibrium drawdown
افت متعادل
equilibration
متعادل کردن
balance
متعادل کردن
balances
متعادل کردن
balanced system
سیستم متعادل
balancer
متعادل کننده
ballast concrete
بتن متعادل
be in ballast
متعادل بودن
rounded
<adj.>
کامل و متعادل
regulator
متعادل کننده
regulators
متعادل کننده
moderate speed
سرعت متعادل
offsetting
وزنه متعادل
offset
وزنه متعادل
balancing
متعادل کردن
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
unbalances
غیر متعادل کردن
interchange current
جریان متعادل کننده
balanced load
بار خارجی متعادل
dashpot
استوانه متعادل کننده
balanced supply
اماد متعادل شده
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
interphase reactor
پیچک متعادل کننده
equilibrium pressure curve
منحنی فشار متعادل
balanced stock
ذخیره اماد متعادل
stabilization
متعادل کردن تعادل
even keel
حرکت متعادل ناو
equilibrium moisture content
درصد رطوبت متعادل
unbalance
غیر متعادل کردن
line charge compensation reactor
پیچک متعادل کننده
disequilibrate
غیر متعادل کردن
ballast
وزنه متعادل کننده
delay equalizer
متعادل کننده تاخیری
stabilizing sleeve
غلاف متعادل کننده
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
unbalancing
غیر متعادل کردن
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
impedance compensator
متعادل کننده مقاومت فاهری
equipoise
برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
pressure equalized addition funnel
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
balance
تراز شدن متعادل کردن ترازو
stabilizing fin
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve
پرده متعادل کننده گلولههای منور
balances
تراز شدن متعادل کردن ترازو
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
swingweight
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid
ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
balances
تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize
غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance
تراز کردن متعادل کردن بالانس
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
briquetting press
پرس متعادل یا بالینگ پرس
balanced mobilization
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
jetting
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jets
نیروی جت
total force
نیروی کل
jet
نیروی جت
jet propulsion
نیروی جت
gravitation
نیروی ثقل
constabulary
نیروی شهربانی
constabularies
نیروی شهربانی
the power of imagination
نیروی پندار
service component
نیروی مسلح
conservation force
نیروی باقی
counterbalance
نیروی برابر
dynamic
نیروی مستقر
the sabre
نیروی نظامی
militias
نیروی نظامی
labour
نیروی انسانی
labors
نیروی انسانی
counterbalanced
نیروی برابر
tonicity
نیروی ارتجاعی
counterbalances
نیروی برابر
rotor force
نیروی روتور
mains
نیروی برق
thews
نیروی عضلانی
concurrent force
نیروی همرس
militia
نیروی نظامی
labored
نیروی انسانی
water power
نیروی ابی
the enemy
نیروی دشمن
lifeblood
نیروی حیاتی
impetus
نیروی جنبش
dynamically
نیروی مستقر
friendlies
نیروی خودی
vertical force
نیروی قائم
seed stock
نیروی ذخیره
sediment dislodging force
نیروی کشش
friendlier
نیروی خودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com