English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
deadlock حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
Other Matches
equilibrant نیروی متعادل
counterpoise نیروی متعادل کننده
balanced state حالت متعادل
offset رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting رقم متعادل کننده متعادل کردن
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
equilibrate متعادل کردن متعادل شدن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
ground state نیروی اساسی حالت اساسی
addict کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
overrun هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
swapping فعالیتی که در آن داده برنامه از حافظه اصلی به دیسک می رود در حالی که برنامه دیگر آماده اجرا است
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
level-headed متعادل
even-tempered متعادل
dominant متعادل
equilibrant متعادل
balanced متعادل
stabilizer متعادل کننده
historical cost قیمت متعادل
balanced rudder سکان متعادل
baling press پرس متعادل
balanced armature unit جوشن متعادل
compensator متعادل کننده
balanced circuit مدار متعادل
stabilisers متعادل کننده
equilibrium flow جریان متعادل
bale متعادل کردن
counterbalances متعادل کردن
counterbalanced متعادل کردن
counterbalance متعادل کردن
lopsided غیر متعادل
soaking تابش متعادل
coequal متعادل ومتساوی
bales متعادل کردن
corrector متعادل کننده
ballast concrete بتن متعادل
equilibrium drawdown افت متعادل
equilibration متعادل کردن
balance متعادل کردن
balances متعادل کردن
balanced system سیستم متعادل
balancer متعادل کننده
ballast concrete بتن متعادل
be in ballast متعادل بودن
rounded <adj.> کامل و متعادل
regulator متعادل کننده
regulators متعادل کننده
moderate speed سرعت متعادل
offsetting وزنه متعادل
offset وزنه متعادل
balancing متعادل کردن
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
unbalances غیر متعادل کردن
interchange current جریان متعادل کننده
balanced load بار خارجی متعادل
dashpot استوانه متعادل کننده
balanced supply اماد متعادل شده
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
interphase reactor پیچک متعادل کننده
equilibrium pressure curve منحنی فشار متعادل
balanced stock ذخیره اماد متعادل
stabilization متعادل کردن تعادل
even keel حرکت متعادل ناو
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
unbalance غیر متعادل کردن
line charge compensation reactor پیچک متعادل کننده
disequilibrate غیر متعادل کردن
ballast وزنه متعادل کننده
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
unbalancing غیر متعادل کردن
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
equipoise برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle وضع متعادل وسایل ماهیگیری
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
pressure equalized addition funnel قیف افزایشی متعادل کننده فشار
balance تراز شدن متعادل کردن ترازو
stabilizing fin پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
balances تراز شدن متعادل کردن ترازو
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
swingweight وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
balances خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
balancing حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
balances تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance تراز کردن متعادل کردن بالانس
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
briquetting press پرس متعادل یا بالینگ پرس
balanced mobilization بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
jetting نیروی جت
jetted نیروی جت
jets نیروی جت
total force نیروی کل
jet نیروی جت
jet propulsion نیروی جت
gravitation نیروی ثقل
constabulary نیروی شهربانی
constabularies نیروی شهربانی
the power of imagination نیروی پندار
service component نیروی مسلح
conservation force نیروی باقی
counterbalance نیروی برابر
dynamic نیروی مستقر
the sabre نیروی نظامی
militias نیروی نظامی
labour نیروی انسانی
labors نیروی انسانی
counterbalanced نیروی برابر
tonicity نیروی ارتجاعی
counterbalances نیروی برابر
rotor force نیروی روتور
mains نیروی برق
thews نیروی عضلانی
concurrent force نیروی همرس
militia نیروی نظامی
labored نیروی انسانی
water power نیروی ابی
the enemy نیروی دشمن
lifeblood نیروی حیاتی
impetus نیروی جنبش
dynamically نیروی مستقر
friendlies نیروی خودی
vertical force نیروی قائم
seed stock نیروی ذخیره
sediment dislodging force نیروی کشش
friendlier نیروی خودی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com