English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
sunbaked حرارت افتاب دیده
Other Matches
heat affected zone منطقه حرارت دیده
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
exothermic حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
sunny افتاب رو
sunnier افتاب رو
sunning افتاب
subsolar در فل افتاب
dislocate افتاب
sunless بی افتاب
sunniest افتاب رو
queen's weather افتاب
sunned افتاب
photosphere افتاب
dislocating افتاب
sun افتاب
sunshine افتاب
patent to the sun افتاب رو
dislocates افتاب
suns افتاب
giant swing افتاب یا مهتاب
visors افتاب گردان
girasol گل افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
heliolatrous افتاب پرست
heliograph افتاب نگار
helianthus گل افتاب گردان
helianthemum افتاب چرخ
helianthemum چرخ افتاب
heliologist افتاب شناس
girasole گل افتاب پرست
giant circle افتاب شکسته
german giant swing افتاب شکسته
daisy گل افتاب گردان
sunburn افتاب زدگی
sunrise طلوع افتاب
sunstroke افتاب زدگی
streamers تیغ افتاب
streamer تیغ افتاب
sunbeams تیغ افتاب
sunrises طلوع افتاب
sunbeam پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
daisies گل افتاب گردان
sunshades افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
sunflowers گل افتاب گردان
eclipse of sun افتاب گرفتگی
dry in the sun خشکاندن در افتاب
cockshut غروب افتاب
chamaeleon افتاب پرست
broiling sun افتاب سوزان
visor افتاب گردان
sundials شاخص افتاب
sundial شاخص افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
sunbeams پرتو افتاب
heliophilous افتاب دوست
sunlight نور افتاب
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sunshiny افتاب گیر
sunlike مانند افتاب
sunbath حمام افتاب
basked افتاب خوردن
sunbaked افتاب پخته
sun worship افتاب پرستی
sun struck افتاب زده
sunward سوی افتاب
bask افتاب خوردن
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
weather beaten افتاب زده
sunsets غروب افتاب
vizor افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
visard افتاب گردان
turnsole گل افتاب گردان
basking افتاب خوردن
sun dried در افتاب خشکانیده
basks افتاب خوردن
dawns طلوع افتاب
roman candle افتاب مهتاب
patent to the sun افتاب گیر
p of the sun طلوع افتاب
p of the sun نیش افتاب
heliotropism افتاب گرایی
sunflower گل افتاب گردان
heliotrope افتاب گرای
heliotrope گل افتاب پرست
heliotherapy معالجه با افتاب
heliosis افتاب زدگی
solarism افسانههای افتاب
dawn طلوع افتاب
sun burn افتاب زدگی
sunshine recorder افتاب سنج
sun beam پرتو افتاب
dawned طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
solarization تابش افتاب
basked حمام افتاب گرفتن
sunbathe حمام افتاب گرفتن
basking حمام افتاب گرفتن
bask حمام افتاب گرفتن
sunflower گیاه افتاب گرا
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
basks حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
to take the sun افتاب بخود دادن
sun hat کلاه افتاب گیر
sung hat کلاه افتاب گیر
side screen چادر افتاب گیر
sunbaked در افتاب خشک شده
sunshiny منور از نور افتاب
sun dial افتاب نما مقنطره
solisequous تابع گردش افتاب
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
insolate در معرض افتاب گذاشتن
to sun one self خودرا افتاب دادن
under the sun در جهان در زیر افتاب
sunlit روشن از فروغ افتاب
peeps نیش افتاب روزنه
peeping نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
peep نیش افتاب روزنه
sunburn افتاب سوخته کردن
solarize درمعرض افتاب قراردادن
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
eying دیده
eyes دیده
eyeing دیده
eye دیده
eye water اب دیده
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
mettlesome با حرارت
temperature حرارت
clammy بی حرارت
adust با حرارت
warmest با حرارت
heats حرارت
vehemence حرارت
enthrusiasm حرارت
heat حرارت
temperatures حرارت
pyogenic حرارت زا
verve حرارت
hotness حرارت
fervidity حرارت
fervidness حرارت
warmed با حرارت
warm با حرارت
ardour حرارت
warms با حرارت
fire حرارت
fired حرارت
fires حرارت
ardor حرارت
warmth حرارت
enntinel دیده بان
scouts دیده وری
lookouts دیده بان
sightless دیده نشده
hardened steel فولاد اب دیده
eyeless بی بصیرت بی دیده
light struck نور دیده
invisible دیده نشدنی
light of one's eyes نور دیده
scout دیده وری
pitched تهیه دیده
feeder دیده بان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com