English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
drainge area حوزه زهکشی
Other Matches
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
sewerage زهکشی
water lowering زهکشی
drainage زهکشی
drainage gallery مجرای زهکشی
drain pipe لوله زهکشی
drain openings درز زهکشی
drain joints درز زهکشی
dendritic drainage زهکشی شجری
aeration drainage زهکشی تهویهای
drains زهکشی کردن
drain زهکشی کردن
drained زهکشی کردن
drainage hypothesis فرضیه زهکشی
field drain pipe لوله زهکشی
water displacement زهکشی کردن
sheep drains جویچههای زهکشی
draining زهکشی کردن
subsoil drainage زهکشی زیرزمینی
header pipe لوله زهکشی
subsoil pipe لوله زهکشی
waterways زهکشی دور ناو
tide drain زهکشی کردن با لوله
inherited drainage شبکه زهکشی طبیعی
drain without pipe زهکشی بدون لوله
waterway زهکشی دور ناو
sewarage زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
ranges حوزه
ambit حوزه
zero field بی حوزه
jurisdication حوزه
circuity حوزه
aquifer حوزه
spheres حوزه
sphere حوزه
extent حوزه
departments حوزه
department حوزه
presidency حوزه
ranged حوزه
districts حوزه
domains حوزه
field حوزه
district حوزه
domain حوزه
realm حوزه
realms حوزه
zone حوزه
precincts حوزه
zones حوزه
scope حوزه
fields حوزه
basins حوزه
areas حوزه
precinct حوزه
fielded حوزه
range حوزه
area حوزه
basin حوزه
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
span of control حوزه نظارت
prefecture حوزه اداری
domains حوزه دایره
chapelry حوزه کلیسا
circuit حوزه قضائی
drainage area حوزه ابخیز
drainage basin حوزه زهکش
induction field حوزه القائی
judicature حوزه قضایی
circuit جریان حوزه
test bay حوزه ازمایش
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
free field حوزه ازاد
kingdom حوزه اقتدار
f.of operations حوزه عملیات
circuits جریان حوزه
image field حوزه تصویر
seepage area حوزه تراوش
scope of coverage حوزه عمل
circuits حوزه قضائی
circles محفل حوزه
circled محفل حوزه
circle محفل حوزه
electorates حوزه انتخابیه
electorate حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخاباتی
constituencies حوزه انتخابیه
constituencies حوزه انتخاباتی
modules حوزه گنجایش
module حوزه گنجایش
circling محفل حوزه
magnetic field حوزه مغناطیسی
apanage حوزه درامداتفاقی
precincts بخش حوزه
departments حوزه کمیته
scope قلمرو حوزه
catchment area حوزه ابریز
department حوزه کمیته
catchment areas حوزه ابریز
domain حوزه دایره
magnetic fields حوزه مغناطیسی
precinct بخش حوزه
princedom حوزه حکومت شاهزاده
polls حوزه رای گیری
polled حوزه رای گیری
poll حوزه رای گیری
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
sees مقر یا حوزه اسقفی
catchment حوزه ابریز مرزی
blind drainage area حوزه ابریز بسته
constituencies هیات موکلان یک حوزه
see مقر یا حوزه اسقفی
basin area حوزه ابریز رودخانه
active zone of well حوزه فعال چاه
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
venues حوزه صلاحیت دادگاه
venue حوزه صلاحیت دادگاه
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
coil field حوزه سیم پیچ
bolson حوزه ابریز بسته
free trade area حوزه تجارت ازاد
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
basin حوزه رودخانه ابگیر
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
constituency هیات موکلان یک حوزه
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
military area حوزه جغرافیایی نظامی
flooding area حوزه سیل گیر
compass حدود وثغور حوزه
basins حوزه رودخانه ابگیر
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
well field حوزه تغذیه کننده چاه
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com