Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dapple |
حیوانی که بدنش خالخال باشد |
|
|
Other Matches |
|
griffin |
شیر دال جانوری که نیم بدنش شیر ونیم بدنش دال بوده |
polka dot |
پارچهی خالخال |
dapple |
خالخال کردن |
polka dots |
پارچهی خالخال |
natural dyes |
رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.] |
Her flesh is flabby. |
گوشت بدنش شل است |
contortionists |
کسی که بدنش را کج ومعوج میکند |
contortionist |
کسی که بدنش را کج ومعوج میکند |
hemiplegic |
کسیکه نیم بدنش فلج است |
minotaur |
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن |
hippocamp |
[تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.] |
she has a well poised head |
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است |
sea horse |
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی |
brutish |
حیوانی |
bestial |
حیوانی |
creaturely |
حیوانی |
animal |
حیوانی جانوری |
animally |
بطور حیوانی |
zoogeography |
جغرافیای حیوانی |
zooparasite |
انگل حیوانی |
zoophysics |
فیزیک حیوانی |
animals |
حیوانی جانوری |
cataplexy |
هیپنوتیزم حیوانی |
organic |
بنیانی حیوانی |
boneblack |
کلس حیوانی |
cataplexy |
خواب حیوانی |
animalize |
حیوانی کردن |
zoochemistry |
شیمی حیوانی |
animalism |
عالم حیوانی |
animal soap |
صابون حیوانی |
animal psychology |
روانشناسی حیوانی |
animality |
طبیعت حیوانی |
glycogen |
نشاسته حیوانی |
instincts |
شعور حیوانی |
instinct |
شعور حیوانی |
animal oil |
روغن حیوانی |
animal magnetism |
مغناطیس حیوانی |
animal content |
محتوای حیوانی |
animal black |
ذغال حیوانی |
animal fat |
چربی حیوانی |
animal strach |
نشاسته حیوانی |
sarcode |
سفیده یاخته حیوانی |
adipose tissue |
چربی حیوانی پیه |
herd book |
نسب نامه حیوانی |
echinoderm |
حیوانی ازدسته خارپوستان |
zoogeographer |
کارشناس جغرافیای حیوانی |
zoogeographic |
وابسته به جغرافیای حیوانی |
zoogeographical |
وابسته به جغرافیای حیوانی |
glycogenic |
تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی |
animalization |
واجد صفات حیوانی |
animalization |
وجود مواد حیوانی |
excrescency |
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی |
stud |
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود |
biology |
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه |
cynocephalus |
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ] |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
glomerule |
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره |
arrdwolf |
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا] |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
guinea pigs |
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید |
guinea pig |
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
epizoology |
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی |
epizootiology |
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی |
epizootology |
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
Zel-i Sultan vase |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
karachoph design |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
horse sense |
شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
zoo ecology |
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
some one or other |
هر کس باشد |
admissibleness |
باشد |
incomplete flower |
کم باشد |
any old thing |
هر چه باشد |
Benedictines |
باشد |
admissibly |
باشد |
Benedictine |
باشد |
custom's declaration |
باشد |
reflexively |
باشد |
at the owner's risk |
باشد |
whencesoever |
از هرجا که باشد |
if any |
اگر باشد |
over crowding |
بیشتر باشد |
let it remain as it is |
بگذارید باشد |
if he be |
اگر او باشد |
let it be |
بگذارید باشد |
hydroxide |
داشته باشد |
whoso |
هر شخصی که باشد |
whosoever |
هر شخصی که باشد |
be it so |
چنین باشد |
coute que coute |
بهربهاکه باشد |
stet |
بگذارید باشد |
at most |
خیلی باشد |
quantum sufficit |
چندان که بس باشد |
worksheet |
ی داشته باشد |
beit so |
چنین باشد |
keep your peck up |
دل داشته باشد |
shell back |
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد |
out of range |
که خارج از حد سیستم باشد |
if i find an opportunity |
اگر مجالی باشد |
riparian |
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد |
i beam or i beam |
تیری که به شکل ) باشد |
inviolably |
چنانکه سزاوارحرمت باشد |
i girder |
تیری که بشکل ) باشد |
if any |
اگر داشته باشد |
library edition |
چاپی که درخودکتابخانه باشد |
shepherdess |
شبان کلیسا که زن باشد |
pitfully |
چنانکه سزاوارنکوهش باشد |
stray |
که متوقف نشده باشد |
straying |
که متوقف نشده باشد |
strays |
که متوقف نشده باشد |
perhaps so |
شاید چنین باشد |
pterygium |
گلبرگی که مانندبال باشد |
kentish fire |
که نشانه نفاق ..باشد |
meetly |
چنانکه در خور باشد |
medially |
چنانکه درمیان باشد |
inoffensively |
بی انکه زننده باشد |
shepherdesses |
شبان کلیسا که زن باشد |
rain or shine |
چه باران باشد چه آفتاب |
if need be |
اگر لازم باشد |
if necessary |
اگر لازم باشد |
brilliantly |
چنانکه برجسته باشد |
he wished to be private |
می خواست در خلوت باشد |
Keep your mind on your work. |
حواست بکارت باشد |
theonomy |
کشوری که خداپادشاه ان باشد |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
Mind the step! |
حواست به پله باشد! |
flocculence |
یا دسته پشم باشد |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
HTTPD |
تصدیق و جستجو باشد |
at f. |
منتهی خیلی باشد |
culpably |
چنانکه سزاوارسرزنش باشد |
May his soull live in peace. |
روحش شاد باشد |
layers |
ل تصحیح خطا باشد |
You neednt worry . Dont bother your head. |
خیالت راحت باشد |
caryatid |
ستونی که مجسمه زن باشد |
at any price |
بهر قسمت که باشد |
at all events |
بهر وسیله که باشد |
steady as you go |
راه ثابت باشد |
how difficult soever it may be |
هر قدر سخت باشد |
by all means |
بهر قیمت که باشد |
he must have gone |
باید رفته باشد |
layer |
ل تصحیح خطا باشد |
as the case may be |
تاچه مورد باشد |
Mark my words . Remember what I told you . |
یادت باشد چه گفتم |
that depends |
تا چه شرایطی درکار باشد |
thumbnail |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
granules |
حب و کپسولی که باقند وشکرپوشیده باشد |
love match |
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس |
irrelatively |
بی انکه وابستگی داشته باشد |
bombproof |
ساختمانی که پناه بمب باشد |
liquid capital |
سرمایهای که پول نقد باشد |
lightface |
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد |
blazing star |
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد |
thumbnails |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
orthotone |
که ازخود دارای تیکه باشد |
inflationary gap |
بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد |
on cne's own initiative |
بی انکه کسی گفته باشد |
objectiveness |
چنانکه در خارج معقول باشد |
jerkin |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
cantilever beam |
تیری که یک طرف ان گیردار باشد |
non cohesive soil |
خاکی که فاقد چسبندگی باشد |
bad dept |
طلبی که امکان وصول ان کم باشد |
beanball |
توپی که هدف ان سر توپزن باشد |
between our selves |
حرف بین خودمان باشد |
negroid |
کسیکه خون سیاهان در او باشد |
jerkins |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
site |
محلی که پایه چیزی باشد |
sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
expandable |
آنچه قابل گسترش باشد |
granule |
حب و کپسولی که باقند وشکرپوشیده باشد |
foot hill |
تپه ای که در دامنه کوهی باشد. |
frothily |
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد |
aerated bread |
نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد |
cushions |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
if he has found it |
اگر ان را پیدا کرده باشد |
cushioning |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
cushioned |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
cushion |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
granitic water |
ابی که ازخاک خارادارامده باشد |
green old wound |
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد |